فضل الرحیم رحیم
طنز
از قلم فضل الرحیم رحیم
اي كاش اين خوابم راست ميشد !!!
ديروز يكسره از جاده و كوچه و سرك گرفته تا فضاي مجازي و نيمه مجازي و غير مجازي فقط يك تابلو در برابر چشمانم قرار ميگرفت و آن همان تابلويكه يك آدم نماي ، كه از مسند كلام خدا ، همه ي ما را يكسره دشنام ميدهد و بي غيرت خطاب ميكند و حجاب زن را به ايزار بند مردش گره ميزند و تصميم دارد باز لشكر ريش دوستان ، حجاب بازان را بخاطر شهرت مجازي خودش سر و سامان دهد . در همين چرُت و سودا كه آخر و بالاخره چي وقت ايزار بند ما مردم بي دفاع و بي پناه و مظلوم از دست اين حجاب بازان و ايزار دوستان رهايي مي يابد . و دين مقدس اسلام از دست اين دين بازان زن ستيز رهايي مي يابد كه چشمانم به خواب رفت . وقتي به خواب رفتم. ، در خواب ديدم كه ملا ها همه با لباس سفيد ملبس ، دستار به سر ، مصروف نصب تابلو ها ياند . پيش ميروم. و هر تابلو را يكايك ميخوانم و متن هر تابلو نسبت به تابلوي قبلي برايم دلچسپ تر خوش آيند تر مي آيد در تابلو ها نوشته شده بود :
- غصب زمين و مالكيت مردم حرام است از آن پرهيز كنيد
- از دروغ گفتن پرهيز كنيد اين عمل شيطان است
- كشت ، زرع ، فروش ، خريد و استعمال مواد مخدر حرام است . از آن به صورت جدي پرهيز كنيد
- تجاوز بر كودكان و آن هم در مسند پيغمبر خدا ، گناهي كبيره است از آن بايد پرهيز كنيد
- رشوه ، اختلاص و وابسته بازي كاملاً حرام است از آن پرهيز كنيد
- وطندوستي جز ايمان است از خيانت به وطن پرهيز كنيد
تابلو ها را يكي پي ديگر مي خواندم و لذت ميبردم كه يكبار ساعت گوشي تليفونم زنگ. زد كه ساعت ٦ صبح است . از خواب بيدار شدم وقتي گوشي تليفونم را روشن كردم ديدم كه همان خرك و همان درك است . .............
١٨/٠١/٢٠٢٠