دکتر عارف پژمان
(در رثای زنده یاد شجریان)
پرواز سیمرغ در سپیده دم!
دیدم بلوط خانهء همسایه خم شدست
سر را گذاشته بر کف پایش
تعظیم میکند:
پرواز صبحگاهی سیمرغ قرن را
ساغر نواز کوچهء دل را.
+++
عمامه ها ،شقاوت تاریخ اند
از روزگارآدم و نوح تا زمان ما
هیچ حاکمی، اینهمه نفرت، درو نکرد.
رهزن، هنوز، رهبر خلق است
بر سفره ء حقارت آدم ها،
نانی نمانده است.
یک پایتخت، خانهءامن خرافه است!
+++
دیدم بلوط خانهء همسایه ، خم شدست
درویش دوره گرد خسته، کجارفت
آن پهلوان که بود که آفاق را گرفت
با یک کرشمه ساز؟
سنتور را نگر، که زلف سحر گشود
آن ماه، شانه زد به گیسوی آفتاب! .