احمد شاه  صديقى

 

واقعیت

 

بخواب دیدم و میهن ز نور تابان است

ز توده ها چه بگویم همش دلارام است

شگفته است گلان در هوای هر باغی

به پای سخره و کویی طرب نمایان است

فرشته گان سماوی خبر رسان خوشی

بهار اید وساقی پر از می و جام است

به هر طرف چو ببینی صفای هر دوجهان

جوان و پیر به شادی چه خوش خروشان است

بخواب دیدم و میهن ز نور تابان است

ولی دیو سیا یی مرا تکانم داد

بگفت خواب بس است واقعیت هراسان است

گلان و سرو وطن قامتش شکسته شده

نه قمری ها بسرایند نه باغ پر رنگ است

وطن خراب شده اجنبی خرابش کرد

ببین که جاده ز خون من و تو یک رنگ است

مجاهدین که به دستور اجنبی کشتند

که مستحق و سزاوار تیر باران است

کجاست مردم با فهم و پر ز اندیشه

مگر که خطه ما پر ز نا مسلمان است

همه فساد , همه شرر , همه قتول وطن

که الحقا به خدا تحفه یی لعینان  است

گلوبالیزم جهانی , جهان را بلعد

چه امریکاه و چه انگلیس به مثل ماران است

بکارند تخم نفاق در میان ملت ما

بپرورند جواسیس  , به نفع ایشان است

بخواست طالب وحشی و حکم امریکاه

رها شدند همش  قاتلان دوران  است

بتو صدا زنم ای تو جوان روشنفکر

نجات کشور ما بر ید جوانان است

به توده ها برسانید  پیام خوشبختی

به  پا شوید قیام کن که سر نوشتساز است

 

 

 


بالا
 
بازگشت