مهرالدین مشید

 

اختلاف های درونی طالبان و کش و قوس های جدید در میان این گروه

انحصار طلبی ملا هبت الله، کشته شدن حقانی و سرنوشت ناپیدای طالبان دگر اندیش

 

هرچند طالبان هر گونه اختلاف درونی خود را پنهان می کنند و از رسانه ای شدن آن پیش گیری می کنند؛ اما از انتقاد های نرم رهبران این گروه از ملاهبت الله بیانگر این واقعيت است که گروه ی طالبان از اختلاف درونی خیلی جدی رنج می برد. بدون تردید کشته شدن خلیل الرحمان حقانی در یک حمله ی انتحاری نه نخستین و نه هم آخرین نشانه ی اختلاف میان گروه ی طالبان باشد؛ زیرا این چنین پیشامد ها در گذشته هم در رده های پایین مقام های طالبان واقع شده و بعد از این هم واقع خواهد شد. گفته می توان که پس از کشته شدن خلیل حقانی دامنه ی اختلاف درون گروهی طالبان افزایش خواهد یافت. کشته شدن خلیل حقانی می تواند، نقطه ی عطفی در روابط درونی طالبان را کلید بزند و وحشت آن بصورت ناگزیری طالبان را به دامن دو جناح تندرو و اصلاح طلب بیندازد. این حمله نه تنها تدابیر شخصی امنیتی مقام های طالبان را بلند می برد؛ بلکه بی اعتمادی در میان رهبران طالبان را افزایش داده و تقسیم شدن این گروه را به دو جناح تندرو و اصلاح طلب به واقعیت بدل می کند.

رخداد های درونی و اختلاف های روز افزون داخلی در میان طالبان این پرسش را در ذهن هر خواننده یادآوری می‌کند که چقدر تقسیم کردن طالبان به جناح تندرو و اصلاح طلب منطقی است و آیا راستی در میان این گروه دو جناح اصلاح طلب و تندرو وجود دارد یا اینکه نه گروه ی طالبان از لحاظ فکری در اصول اختلاف ندارند و اختلاف آنان بر سر قدرت است. هرچند اختلاف میان گروه ی طالبان پدیده ی تازه نیست و این اختلاف در میان این گروه پیشینه دارد؛ اما پس از کشته شدن خلیل حقانی اندکی برجسته شده است.

پس از آنکه گروه ی طالبان در سال 1985 از میان افراد تربیت شده ی گروه های جهادی زیر نام “کمیته اصلاحی طالبان” به رهبری ملا محمد عمر  بوجود آمد و مسئولیت ایجاد و سازماندهی این گروه به سلطان تارر مشهور به کرنیل امام که روابط عمیق با رهبران گروه های جهادی و فرماندهان آنها داشت، سپرده شد. پس از آن‌ این گروه به‌ گفته ی بی نظیر بوتو بوسیله پاکستان، عربستان و امریکا سازمان دهی و تمویل گردید. طالبان در آغاز بحیث یک گروه بوسیله ی ملاعمر رهبری می شد و نخستین بار  شبکه ی حقانی به رهبری جلال الدین حقانی، به دستور آی اس آی به ملاعمر بیعت کرد. پس از تحولات سیاسی و نظامی شبکه های دیگری به رهبری ملا اختر منصور، ملابرادر، ملا رسول، ملا ذاکر  و دیگران از میان گروه ی طالبان ظهور نمودند.

شبکۀ حقانی:

شبکه حقانی در میان گروه ی طالبان یکی از خطرناک ترین شبکه ها به رهبری جلال الدین حقانی مرشد این شبکه است که رابطه ی او با اسامه به دوران تجاوز شوروی به افغانستان می رسد. از جلال‌الدین حقانی به عنوان «‌مرشد تروریست‌ها» و فرزند چشم‌‌آبی سازمان سیا نیز نام برده می‌شود که پس از فروپاشی دولت نخست طالبان، به میران‌شاه پاکستان گریخت و در آن‌جا با سازوکار‌های جدید شبکه ی حقانی را تشکیل داد. حقانی رابطه نزدیکی با شبکه های استخباراتی کشور‌های منطقه، از جمله با سازمان استخبارات پاکستان، آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا، و سازمانهای اطلاعاتی برخی از کشور‌های خاورمیانه داشت. او میلیون‌ها دالر از کمک‌های سرازیر شده به افغانستان را که به سرنگونی حکومت کمونیستی افغانستان اختصاص یافته بود، به دست آورد. او یک مجله را به جهاد نشر می کرد و پس از سرنگونی نجیب به علت پارچه پارچه کردن طیاره ها و تانک ها و فروش آن به پاکستان به نام‌ مولوی کبال شهرت یافت. 

پس از مرگ حقانی در سال ۲۰۱۴ میلادی رهبری آن بدست انس حقانی از خانم یمنی او افتاد. ابن شبکه از چندین هسته ساخته شده است که هستۀ نخست، آن متشکل از دلالان مالی است که در بیش از بیست سال گذشته در کشور‌های منطقه برای این گروه از سازمان‌های مختلف خیریه، بازرگانان، و سازمان‌های اطلاعاتی پول جمع‌آوری می‌کردند. این گروه در چند سال اخیر به دست انس حقانی، فرزند کوچک جلال‌الدین حقانی، رهبری می‌شد. انس حقانی به کشور‌های خاورمیانه رفت‌وآمد داشت و آزادانه در امارات، قطر، و پاکستان سفر می‌کرد. او در سال ۲۰۱۴، در یکی از کشور‌های منطقه بازداشت شد و به کابل انتقال یافت. او که از سال  ۲۰۱۴ در زندان بگرام نگهداری می‌شد، در نوامبر سال ۲۰۱۹ با دو استاد دانشگاه آمریکایی در افغانستان که در زندان شبکه حقانی بودند، مبادله و آزاد شد.  سراج‌الدین حقانی رهبر کنونی این شبکه از سوی پولیس فدرال ایالات متحده به عنوان یک تروریست جهانی معرفی شده است که با القاعده روابط تنگاتنگ دارد. پولیس فدرال آمریکا نوشته است که برنامه «پاداش برای عدالت»، به اطلاعاتی که منجر به دستگیری سراج‌الدین حقانی شود، تا ده میلیون دلار جایزه می‌دهد.

هسته دوم شبکه حقانی، متشکل از فرماندهان ارشد این گروه است که بیشتر از طریق هنجار شکنی ها و آدم ربایی و تهدید ها برای این شبکه پول جمع‌آوری کرده است. این هسته را خلیل‌الرحمان حقانی و ابراهیم حقانی، برادران جلال‌الدین حقانی، رهبری می‌کردند. خلیل‌الرحمان حقانی وزیر وزارت مهاجرین در کابینه طالبان بود که چند روز پیش در یک حمله ی انتحاری کشته شد؛ اما ابراهیم حقانی هنوز به مسند رسمی گمارده نشده و در مقابل رسانه‌ها نیز ظاهر نمی شود. ابراهیم حقانی خانه شخصی اشرف غنی، رئیس جمهوری فراری افغانستان، را در منطقه دارالامان شهر کابل غصب کرده و در آن زندگی می‌کند. او هیچ مسئولیت رسمی در دولت طالبان ندارد، اما از نفوذ فوق‌العاده‌ای در میان این گروه برخوردار است. خلیل حقانی و ابراهیم حقانی در بدل رهایی عبدالخالق فراهی شش میلیون دالر از کرزی گرفت. به گفته ی افسران حکومت پیشین، شبکه حقانی، مغز عملیاتی و گاوصندوق پولی طالبان است. شبکه حقانی در ۲۰ سال گذشته، دشوارترین عملیات‌‌های تروریستی را با کم‌ترین هزینه انجام می‌داد، چون تاکتیک‌های این شبکه در حمله‌های شهری جدید و پیچیده بود و بسیاری از سازمان‌های امنیتی، از جمله اداره امنیت ملی افغانستان، و متحدان خارجی را غافلگیر می‌‌کرد.

هسته سوم شبکه حقانی، شاخه عملیاتی این گروه برای انجام حمله‌های انتحاری، ترور افراد، و سازماندهی حمله بر مراکز نظامیان دولت پیشین افغانستان، و پایگاه‌های نظامیان و سازمان‌های خارجی بود. این هسته از سوی بدرالدین حقانی، عبدالعزیز حقانی، و نصیر‌الدین حقانی، از فرزندان جلال‌الدین حقانی، رهبری می‌شود. بدرالدین حقانی در سال ۲۰۱۲، و نصیرالدین حقانی در سال ۲۰۱۳، در وزیرستان شمالی پاکستان کشته شدند. به گفته این منبع خبری، این سه برادر مرگبارترین‌ حمله ها را در شهر‌های مختلف افغانستان، از جمله در کابل، راه‌اندازی کردند و به ویژه بدرالدین حقانی، توان اعجاب‌انگیزی در تخریب و کشتار داشت. پس از کشته شدن بدرالدین حقانی و نصیر الدین حقانی، شاخه نظامی و عملیاتی شبکه حقانی به دست افراد دیگری افتاد که مستقیم زیر نظارت سراج‌الدین حقانی، رهبر کنونی این شبکه، فعالیت می‌کردند. عبدالعزیز حقانی و ملا تاج‌میر جواد از جمله افراد زبده شبکه حقانی‌اند که پس از کشته شدن بدرالدین حقانی و نصیرالدین حقانی، رهبری شاخه نظامی این شبکه را به عهده گرفتند. مفرزه ی  انتحاری شبکه حقانی که توسط بدرالدین حقانی تاسیس شده بود، به‌دست ملا تاج‌میرجواد توسعه یافت و صد‌ها جوان از منطقه های روستایی افغانستان جذب این گروه شدند و پس از آموزش در وزیرستان شمالی پاکستان، روانه ی جبهه‌های جنگ در افغانستان می شدند. قطعه های بدری و لشکر منصوری که حالا در ساختار نظامی طالبان فعال هستند، بیشتر متشکل از افراد انتحاری وفادار به شبکه حقانی‌اند. ملا تاج‌میرجواد اکنون معاون اداره امنیت ملی طالبان است و از نفوذ فوق‌العاده‌ای در نهاد‌های امنیتی این گروه برخوردار است.

شبکۀ ملا اختر منصور:

هسته ی دیگر طالبان شبکه ای است که بوسیله ی ملا اختر منصور رهبری می شد. هرچند بعد از مرگ او این شبکه فرو پاشید؛ اما افراد او در جناح هبت الله نفوذ دارند. پس از مرگ مرموز ملاعمر در کراچی پاکستان، رهبری طالبان به مشوره رهبران آی‌اس‌آی تصمیم گرفت تا رهبر جدیدی برای این گروه انتخاب نمایند. دو تن مورد نظر آنان بود، ملا عبدالغنی برادر و ملا عبیدالله آخند. ملا عبیدالله آخند در زندان پاکستان بر اثر حمله قلبی درگذشت و ملا برادر نیز در عملیات مشترک سی‌آی‌ای و آی‌اس‌آس جهت آمادگی برای ماموریت «بزرگ» دستگیر شد. پس از آن که ملا عبدالغنی برادر در سال ۲۰۱۰ توسط شبکه استخباراتی پاکستان و به کمک ادارۀ استخبارات ایالات متحده توقیف شد. ملا عمر، ملا منصور را بحیث معاون و سرپرست شورای رهبری خود برگزید. در آن زمان تبصره هایی شد که ملابرادر به دلیل علاقمندی به گفت و گو با دولت افغانستان از سوی استخبارات پاکستان بازداشت شد.
به گفته ی حسن عباس در کتاب «برگشت طالبان» ملا اختر منصور جوان
۴۷ ساله، که از ۲۰۱۳ به عنوان رییس عملیاتی این گروه، امور روزمره طالبان را مدیریت می‌کرد. منصور وظایفی همچون مدیر امنیتی میدان‌هوایی قندهار، وزیر هوانوردی و حمل و نقل و نماینده برای اروپا جهت دستیابی به تجهیزات نظامی اجرا نموده بود. مطابق گزارش‌های سازمان ملل متحد، منصور افزون بر دست‌داشتن در تجارت و قاچاق مواد مخدر، منحیث والی قندهار نیز خدمت می‌کرد. سفرهای مکرر او به دبی (و حداقل یک سفر به بحرین) با پاسپورت پاکستانی و با نام مستعار ولی محمد، بین سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۲ تا حدودی یک راز باقی مانده است.

جالب‌ترین چیز درمورد وی، “سفرهای معروف خرید عطر او به دبی بود، جایی که او به راحتی در آغوش روسپي‌های روسی و حفاظت سلطنتی به‌سر می‌برد.” او رابطه نزدیک به سرویس استخباراتی پاکستان داشت، به‌ویژه در سال‌های جنگ که پناهگاه آنان در پاکستان یک راه نجات حیاتی برای شان به شمار می‌رفت؛ برای کسانی که می‌خواستند به رده‌های ارشد طالبان بالا بروند او بود که فرد مذکور را به آی‌اس‌آی معرفی می‌کرد…. ملا منصور از سوی شورای رهبری طالبان در جولای ۲۰۱۵ و در نزدیکی کویته پاکستان، به‌عنوان امیر (رهبر) جدید طالبان منصوب شد. ملا منصور مایل بود این سمت را به دست گیرد، اما هنوز مشخص نشده بود که آیا افراد دیگر طالبان او را می‌پذیرند یا خیر. برخی از رهبران ارشد طالبان درباره وی بسیار متردد بودند. سید محمد طیب آغا، رییس کمیسیون سیاسی طالبان مستقر در قطر، پس از اعتراض شدید به برگزاری چنین نشست مهمی در پاکستان به‌جای افغانستان، استعفا داد.

اختر منصور قاضی سابق، ملا هبت‌الله آخندزاده، و سراج‌الدین حقانی، فرمانده بانفوذ نظامی شبکه حقانی را بحیث معاونان خود برگزید. شبکه حقانی یعنی گروهی که از سوی رییس ستاد مشترک ارتش ایالات متحده، دریاسالار مایک مولن به نام “بازوی واقعی اطلاعات پاکستان” نامیده شده بود. از نظر سیاسی، این دو انتخاب‌ هوشمندانه‌ قدرت منصور را بیشتر استحکام بخشید. هبت‌الله، کسی بود که در سال ۲۰۱۳ با صدور فتوایی، مرگ ملاعمر را مخفی نگه داشت. این امر باعث شد تا ملا منصور به‌نمایندگی از ملاعمر تا زمان تصدی مقام رهبری در ۲۰۱۵ به رهبری خویش ادامه دهد. با وجود آنکه خبر مرگ ملا عمربه مذاکرات صلح نقطۀ پایان گذاشت؛ اما طالبان ملا منصور را بحیث رهبر خویش انتخاب کردند. در مدت مخفی نگهداشتن مرگ ملاعمر فرمان های رهبری این گروه را استخبارات پاکستان صادر میکرد.

پس از آن که ملا منصور به گونه ی رسمی رهبری طالبان را به عهده گرفت، روابط این گروه با شبکۀ القاعده نیز توسعه یافت. مدت زمان تصدی ملا منصور کوتاه بود، زیرا ارتباط دوستانه‌اش با ایران و از آن طریق با روسیه پیامد مرگباری برای وی داشت. در ۲۱ می ۲۰۱۶، ساعت ۶ صبح، ملا منصور در حمله طیاره بی‌سرنشین امریکا در منطقه نوشکی، حدود ۱۴۰ کیلومتر دورتر از شهر کویته، مرکز ایالت بلوچستان پاکستان در بازگشت از ایران و ملاقات با پوتین در یک پایگاه ی نظامی در تاجکستان کشته شد. پاکستان این حمله را نقض هوایی کشور اش خواند. در‌حالی‌که یک مقام رسمی پاکستان ابراز داشت که این امر به همکاری امنیتی و اطلاعاتی میان ایالات متحده و پاکستان لطمه نمی‌زند. به گفته ی یک مقام آی اس آی زمانی که او به‌عنوان وزیر هوانوردی خدمت می‌کرد، همیش میزبان شیوخ عربی برای شکار شاهین در افغانستان بود و در نهایت با خانواده سلطنتی دوبی دوستی نزدیک برقرار کرده بود.

شبکۀ سوم طالبان:

شبکۀ دیگر طالبان جناح ملابرادر است که بیشتر متشکل از قطر نشینان و شماری میانه رو ها در میان طالبان است که خواهان انعطاف پذیری های بیشتر و ایجاد تغییر در ساختار حکومت برای شناسایی جهان اند. مرکز قدرت این جناح در کابل است و به نحوی در رقابت خاموش با قدرت مطلقه ی قندهار تحت رهبری ملاهبت الله قرار دارند‌. این جناح از نفوذ سیاسی نسبی برخوردار و اما قدرت نظامی آن اندک است. از این رو این جناح با جناح قندهار از در مدارا پیش می آید؛ زیرا جناح قندهار به نحوی میان جناح حقانی و جناح فرزند ملاعمر به نحوی تاثیر گذار است. اختلاف میان رهبران طالبان در هنگام سفر فیض حمید رئیس وقت آی اس ای به کابل زمانی افشا گردید که میان طرفداران ملابرادر و قندهاری ها برخورد فزیکی صورت گرفت. در حال حاضر هسته ی قدرت مرکزی قندهار است که در اختیار ملاهبت الله قرار دارد.

شبکه های دیگر:

در کنار شبکه های یاد شده از هسته های خاموشی تحت رهبری ملایعقوب، ملا ذاکر، ملا نیازی، مولوی منصور و شبکه هایی از گروه های جهادی پیشین مانند حزب اسلامی حکمتیار و مولوی خالص  در میان گروۀ طالبان می توان یاد آور شد که در درون حلقه هایی از این گروه نفوذ دارند. در این میان آنچه مسلم است، رقابت تنگا تنگ میان جناح های قندهار و کابل محسوس است و سایر هسته ها در این دو محور قرار دارند. چنانکه از نزدیکی شبکه ی حقانی با هسته ی ملایعقوب گزارش هایی به نشر رسیده است. در این میان اختلاف و رقابت میان شبکۀ حقانی و جناح قندهار مشهود تر است. شبکۀ حقانی با وارد شدن به کابل همراه با مفرزۀ انتحاری خود، خویش را فاتح می خواند. در حال حاضر، به نظر می‌رسد که این گروه بین کسانی با دو دیدگاه مختلف تقسیم شده است. نخستین دیدگاه، متعلق به  گروهی است که واقعیت‌های عینی را در اولویت قرار می‌دهند و طرفدار اعتدال برای به رسمیت شناخته شدن از سوی جامعه بین‌المللی‌اند، و دومین گروه، قشر تندرو است که در خط مقدم دفاع و حفاظت ایده‌های اصلی این گروه قرار دارد. هرچند مرز مشخص و متمایزی بین این دو گروه‌بندی وجود ندارد؛ اما  گروه اول از یک سیاست سخت علیه القاعده پشتیبانی می‌کند، در حالی که گروه دوم مخالف آن است. عملگرایان و تندروها در همه جناح‌های طالبان موجود اند و این موضوع، تقسیم داخلی آنان را خطرناک‌تر می‌کند. برای نمونه، شبکه حقانی از تحصیل دختران، ارتباطات سیاسی، و تعامل با جهان و ساختارهای سیاسی فراگیر حمایت می‌کند؛ اما با القاعده رابطه ی سنتی و  نزدیک دارد.

از سویی هم رقابت های خاموش  کابل را به مرکز (سیاسی) و قندهار را به مرکز (ایدئولوژیک) تبدیل کرده است. در راس قدرت کابل ملابرادر و هم فکران او در راس قدرت قندهار هبت‌الله آخوندزاده، رهبر طالبان، و شورای مذهبی او، در قندهار قرار دارند؛ شورای مذهبی هبت‌الله دست بالا دارد و می‌تواند هر تصمیم رهبران سیاسی در کابل را رد کند. چنانکه در ماه مارچ کابینه طالبان تصمیم گرفت که مدرسه های متوسطه دختران بازگشایی شود، اما این تصمیم از سوی قندهار رد شد.
یکی دیگر از موارد اختلاف حقانی‌ها و قندهاری‌ها، بحث بی‌پایان بر سر اعتبار و امتیاز پیروزی در جنگ افغانستان است. قندهاری‌ها می‌گویند که این پیروزی پس از توافق دوحه که در آن ملا برادر در سال
۲۰۲۰ با آمریکا وارد مذاکره شد، ممکن شده است. برعکس، حقانی‌ها می‌گویند که این پیروزی از طریق مبارزه نظامی به دست آمده که در آن زمینه آنان با اجرای حمله های انتحاری بیشترین فداکاری کرده‌اند. حقانی‌ها ادعا می‌کنند که آن‌ها بخش عمده ای از بمب‌گذاران انتحاری را در نبرد با ایالات متحده آماده، تجهیز، و اعزام کرده‌اند.

در کنار این اختلاف های شبکه ای، تضاد های قومی در صفوف طالبان نیز در حال ظهور است. طالبان در اصل یک جنبش مقاومت دیوبندی با اکثریت پشتون اند که شماری ازبک‌ها، تاجیک‌ها، و برخی از هزاره‌ها را در صفوف خود استخدام کرده‌اند و به آن‌ها مقام های کلیدی دادند؛ اما بعد ها بسیاری از آنان را از مقام های بلند برکنار کردند. شماری هم مانند حنفی که در مقام معاونیت نخست وزیری قرار دارد و از لحن خاموش او می توان به عمق ناگفته های او پی برد‌؛ زیرا طی بیشتر از ۳ سال گذشته متوجه شده اند که بیشتر نقش نمادین دارند و شریکان اصلی در قدرت نیستند.

در کل طالبان غیرپشتون نگرانی‌ها و ملاحظات زیادی در مورد رفتار تبعیض‌آمیز و مغرضانه طالبان پشتون دارند. به گونه مثال در کابینه ۵۳ نفری حکومت طالبان، ۴۳ پشتون، چهار تاجیک، دو ازبک، و از هر یک از اقوام هزاره، نورستانی، و ترکمن نیز فقط یک تن حضور دارند.اختلاف های قومی در درون طالبان، زمانی آشکار شد که مولوی مهدی، تنها فرمانده شیعه هزاره‌تبار طالبان از ولایت بلخاب، از بدنه طالبان جدا شد و به منطقه خود بازگشت و صدها تن از هواداران خود را بسیج کرد. طالبان به منظور سرکوبی شورش آن‌ها وارد عمل شدند و تا دره‌های بلخاب به تعقیب آنان پرداختند. جدایی و انحراف مولوی مهدی، در واقع آغاز تنش‌های قومی و فرقه‌ای در افغانستان بود. طالبان به دنبال این حادثه برای مدت کوتاهی یک فرمانده بانفوذ طالبان ازبک‌تبار به نام مخدوم عالم را بازداشت کردند که اعتراض های فوری در ولایت فاریاب را در پی داشت. فرمانده مخدوم عالم با سه پیروزی سریع طالبان در شمال، به شهرت رسید.

در این میان آنچه مسلم است، اینکه طالبان هنوز تمایلی برای تبدیل شدن از یک حرکت شورشی به یک جنبش سیاسی را ندارند و انعطاف سیاسی و سازگاری ایدئولوژیکی مورد نیاز برای چنین تغییری، هنوز در این گروه به چشم نمی‌خورد. اوضاع حکایت از آن دارد که اختلاف های قومی، سیاسی، ایدئولوژیک، و کشمکش‌ها بر سر قدرت در میان طالبان در حال افزایش و حتا در حال خارج شدن از کنترول است. هرچند نظم سابق فروپاشیده؛ اما هنوز نظم جدید در تحت حاکمیت طالبان بوجود نیامده است. نه تنها نظم جدید بوجود نیامده؛ بلکه در موجودیت یک هسته ی سخت قدرت در قندهار، اختلاف بین جناح‌های سیاسی طالبان، هر روز جدی تر می شود و پس از کشته شدن خلیل حقانی سرپرست وزارت امور مهاجرین و عودت کننده گان، وارد مرحله ی جدید و غیر قابل بازگشت شده است.

خلیل الرحمان حقانی فرد شماره دو و قدرتمند شبکه ی حقانی در یک حمله انتحاری در داخل وزارت مهاجرین کشته شد. هرچند سخنگوی طالبان عامل این قتل را گروه ی داعش خواند و اما بسیاری ها بدین باور اند که با توجه به افزایش اختلاف های درونی طالبان و انتقاد های جدی و تند او از رهبر طالبان و نفوذ گسترده ی او در میان شبکه ی حقانی به دستور هبت الله اخند زاده و به کمک آی اس آی پاکستان کشته شده است. چندی پیش مقام های پاکستانی رهبران شبکه ی حقانی را خطری برای اسلام آباد خوانده بود. خلیل الرحمان حقانی پس از آن ترور شد که او در یک سخنرانی ملاهبت الله را متهم به انحصار قدرت نمود و  از رهبر این گروه به دلیل تصمیم گیری دیکتاتورانه و نبود اجماع به خصوص در پیوند به فرامین جنجالی در بارۀ زنان و دختران انتقاد کرد. خلیل الرحمان حقانی از اولین اعضای طالبان بود که بعد از سقوط حکومت به رهبری محمد اشرف غنی ، وارد کابل شد. پلومبرگ در زمان تشکیل کابینه ی طالبان در حضور فیض حمید رئیس آی اس آی خبر درگیری خلیل حقانی با ملابرادر را در ارگ کابل به نشر رساند که خلیل بر روی ملابرادر با مشت کوبیده بود. شاید از همین رو بود که ملابرادر ۳ روز بعد از ترور خلیل حقانی برای عرض تسلیت به پکتیا رفت‌ و گفت میان طالبان اختلاف وجود ندارد. خلیل روابط نزدیک با گروه های جهادی داشت. او بود که پس از بیرون کردن حکمتیار از دارالامان کابل، از او حمایت کرد و خانه ی شخصی خود را در اختیار او قرار داد. حکمتیار نخستین رهبر جهادی بود که جهت اشتراک در فاتحه عازم پکتیا گردید و عکس هایش با سراج حقانی به نشر رسید. گفته می شود که خلیل حقانی تماس های پیشینه ای با گروه های مخالفان طالبان بویژه گروه های جهادی داشت. چنانکه او با مارشال فهیم در تماس بود و فهیم مانع کرزی برای بازداشت او گردید.

حمله بر خلیل حقانی چند روز پس از آن صورت گرفت که سراج الدین حقانی در یک سخنرانی از رهبر این گروه به دلیل تصمیم گیری دیکتاتورانه و نبود اجماع به خصوص در پیوند به فرامین جنجالی در بارۀ زنان و دختران انتقاد کرد. خلیل‌الرحمان حقانی با افراد نزدیک به اشرف غنی رئیس جمهور پیشین افغانستان نیز ارتباط داشت. گفته هایی وجود دارد که خلیل‌الرحمان حقانی از پستی که به او داده شده بود ناراض بود، ولی به حیث وزیر مهاجرین و عودت‌کنندگان نیز امتیازات اوپراتیفی زیادی داشت. هرچند حقانی ها هنوز در مورد چگونگی و علت ترور خلیل حقانی چیزی نگفته اند؛ اما انتخاب احمد حقانی فرزند خلیل حقانی در جرگه ی قبایلی بحیث وزیر سرپرست بجای پدرش بدون اجازه ی ملاهبت الله در واقع نخستین واکنش نرم حقانی ها و غلزایی ها در برابر قندهاری ها در درانی ها است. این گزینش هشدار نرم به خودکامگی ها و سیطره جویی های ملاهبت الله است. اما ملاهبت الله به پاسخ به این عمل جرگه محمد یوسف وفا والی بلخ را بحیث وزیر سرپرست وازارت مهاجرین معرفی کرد. دیده شود که این عمل دوگانه چه کش و قوس هایی را به دنبال خواهد داشت.

کشته شدن خلیل حقانی به مثابه ی قطع بازوی نیرومند سراج الدین حقانی و در واقع به صدا درآمدن آژیر خطر به او و وادار کردن او به تمکین در برابر ملاهبت الله است. حقانی چند روز پیش بدون اجازه ی ملاهبت الله عازم امارات شد. حقانی در یک سخنرانی هشدار داد که وضعیت به مرحله‌ای رسیده است که نظام‌ طالبان به سوال‌های مردم جواب ندارد و برخی همقطاران خود را به «انحصار و بدنام کردن دین اسلام» متهم کرد. ندا محمد ندیم سرپرست وزارت معارف و شخص نزدیک به ملاهبت الله که منتقد ملا هبت الله را واجب القتل خوانده بود‌. این سخنان او مورد انتقاد حقانی قرار گرفته بود. رهبر طالبان سراج حقانی را نه رقیب؛ بلکه مانع عملی شدن فرمان های خود تلقی می کند. چند روز پیش یک نشریۀ هندی گزارش داد که ملاهبت الله در صدد برکناری سراج حقانی است. این نشریه نوشت که ملاهبت الله از سراج حقانی خواست تا از حضور در رسانه ها خودداری کند و از اوامر او پیروی نماید و در غیر آن از سمت اش برکنار خواهد شد.

حقانی پیش از این در مصاحبه ی اخیر خود با نیویارک تایمز و سی ان ان خواهان بازگرداندن حقوق اولیه ی مردم افغانستان بویژه حقوق زنان شده و وعده ی رسیدن خبر های خوش را به مردم افغانستان داده بود؛ اما خبری نرسید. پس از کشته شدن خلیل حقانی وزیران ارشد طالبان به شمول حقانی، ملایعقوب، متقی به قندهار رفتند و در جمع شورای علما پیشنهاد های شان را به رهبر طالبان تسلیم نمودند. در مورد این سفر دو نظر وجود دارد. نظر نخست اینکه ملاهبت الله فرمان برکناری حقانی و ملایعقوب و رئیس محکمه مزار را صادر کرده بود و یوسف وفا فرد قدرتمند نزدیک ملاهبت الله مانع اجرایی شدن آن شده بود. بعد رهبر طالبان از آنان خواسته بود که افراد یاد شده از او عذر خواهی کنند. مقام های یاد شده وارد قندهار شدند و در حضور نماینده ی اتحادیه اروپا پس از عذر خواهی پیشنهاد های شان را مبنی بر باز شدن مکاتب دخترانه، رفع اختلاف های درونی، بهبود وضعیت با جهان انکشاف روابط جهانی و تغییرات در رابطه به وضع جهانی به رهبر مطرح کردند؛ اما ملاهبت الله پاسخی نداده و گفته که در مورد پیشنهاد ها پس از مشوره با شورای علما پاسخ خواهد گفت.هرچند در مورد این سفر نظر کارشناسانه و استخباراتی دیگری نیز وجود دارد که پیوند به سفر چند روز پیش رئیس آی اس آی به کابل دارد. رئيس آی اس آی از دیدار با حقانی و مجاهد پیشنهاد هایی را به کابل ارایه کرده بود که شامل کشته شدن افراد تروریست و مخالف پاکستان؛ نشانه گیری ایغور ها و تحویلی پایگاه هایی از جمله ۷۰۰ پایگاه آموزشی تروریستان خارجی برای جیش محمد شده بود تا این گروه پس از آموزش به جنگ کشمیر بروند. مقام های طالبان پس از شنیدن این پیشنهاد ها عازم قندهار شدند و پس از دیدار از قول اردوی البدر و الفارق که خارجی ها در آن آموزش داده می شوند، پیشنهاد های شان را به رهبر طالبان سپردند. هرچه باشد، از پشت این دیدار ها صدای اختلاف بلند است و از تضاد های درونی رو به انفجار طالبان خبر می دهد. از دستور های ملاهبت الله فهمیده می شود که او هیچ گاه از موضع انحصاری خود پایین نمی آید و تا سرحد رویارویی نظامی حاضر به مقابله دگراندیشان طالب است.

رهبر طالبان در این روز ها فرمان های زیادی را برای جابجایی افراد نزدیک به خود صادر می کند که هدف اصلی او به حاشیه بردن جناح های رقیب او است. دیدار تاکتیکی شایگو رئیس شورای امنیت روسیه و بیرون کردن گروه ی طالبان از لیست گروه های تروریستی بیانگر همدستی روسیه با ملاهبت الله است. «اوج انتقادهای اعضای ارشد طالبان از هبت‌الله آخوندزاده در اوایل سال ۲۰۲۳ بود، زمانی که رهبران عملگراتر با دیگر شخصیت‌های ناراضی طالبان متحد شدند تا تلاش کنند او را از مقامش برکنار کنند. امیر که در آن زمان به شدت منزوی بود، از این تلاش مطلع شد و اقدام کرد. ملاهبت الله پس از آن نیروی محافظتی چهل هزار نفری ساخت و جابجایی افراد خود را در مقام های کلیدی سرعت بخشید و حتا برکناری سراج حقانی نیز شایع گردید.

هرچند سراج‌الدین حقانی که در دو دهه ی گذشته در عقب خون‌بارترین حمله های به ویژه در کابل پنداشته می‌شد، حالا از نظر برخی تحلیلگران غربی به «امیدی» برای شکستن بن‌بست وضعیت در افغانستان تبدیل شده است. سراج‌الدین حقانی، هم با اتخاذ مواضع انتقادی و تمایل به رویکردهای عملگرایانه‌تر، تلاش دارد خود را به عنوان چهره‌ای متفاوت در میان رهبران طالبان معرفی کند. ملاهبت الله با توجه به تلاش های حقانی کاکای او را هدف گرفت تا یک سو بازوی او را قطع کند و از سویی هم او را سر جایش بنشاند. ترور خلیل حقانی به دستور ملاهبت الله پیامد در واقع هشداری است، برای آن طالبانی که دست کم دغدغه و مسؤولیتی در برابر مردم افغانستان احساس می کنند. آنان ناگزیر اند تا صفوف خود را جدا کنند و موفق به ایجاد یک جناح نیرومند اصلاح طلب شوند و صف شان را از تندروان جدا کنند. هرچند رهبر طالبان با این سخنان خود که گفت، در برابر تهدید بمب اتوم هم از خواست های خود عقب کشی نمی نماید. به هر نوع خوش بینی ها برای بهبود وضعیت نقطه ی پایان نهاد؛ اما ترور خلیل حقانی بر امید آن خوش باورانی سنگ کوبید که به تغییر در اندیشه های رهبر طالبان چشم امید دوخته بودند.

بیش از سه سال حاکمیت طالبانی در افغانستان به اثبات رسانده که طالب یک گروه ی تروریستی و معتاد به کشتن و خونریزی و انسان ستیزی است؛ بی ناموسی و حرمت شکنی های دینی و اخلاقی طالبان بر ضد مردم افغانستان به اوج اش رسیده است. این گروه ی قبیله ای و عقده ای و ضد بشری که بنا بر آسیب های وارده ی جنسی در مدرسه ها بوسیله ی آموزگاران شان، دشمنی آشتی ناپذیر با زنان دارند. عقده های جنسی دوران کودکی آنقدر چشمان طالبان را کور کرده و حرمت شکنی ها و هتک حرمت به انسان را در رهبران این گروه به رویکرد روزانه بدل کرده است که چشمان آنان را در برابر واقعیت ها و ارزش های کنونی جهان کور کرده است. این بیانگر این واقعيت دردناک است که طالبان یک گروه ی عقده ای و حرمت ستیز و منکر سیاسی اند که حتا فراموش کرده اند که از مادری به دنیا آمده اند و موجودی به نام همسر و خواهر و دختر از جنس زنان اند. طالب یعنی یک گروه ی بیمار روانی و در ضمن انحصار گرا، انعطاف ناپذیر و دشمن عقلانیت اند که هر گونه باور های قبیله ای و شخصی و سلیقه ای خود را توجیه ی اسلامی می نماید.

واقعیت این است که طالبان به اندازه ی کافی از درون پاشیده و اختلاف های درون گروهی آنان به نقطه ی غیرقابل بازگشت رسیده است. کشته شدن خلیل حقانی نشان داد که هسته ها و  رهبران طالبان سخت بر سر قدرت باهم درگیر اند. هرچند به کمک و توصیه شبکه های استخباراتی از رسانه ای شدن آن اجتناب می نمایند؛ اما این پنهان کاری ها از این واقعیت انکار نمی کند که در درون طالبان توفانی شدید در حال وزیدن است. در صورتی که رهبر طالبان سر عقل نیاید و با مردم افغانستان آشتی نکند و راه را برای تشکیل یک حکومت فراگیر و همه شمول و تصویب قانون اساسی و نوعیت نظام هموار نسازد، چه بخواهند و چه نخواهند یا از درون بوسیله ی جناح در حال ظهور نابود می شود و یا اینکه با خشم توفانی مردم افغانستان روبرو شده و با سرنوشت سایر ستمگران و انحصار گرایانی چون تره کی، کارمل، امین، نجیب و غنی روبرو خواهد شد. حال میدان بازی بر روی جناح های گوناگون طالبان باز است و دیده شود که صف آرایی های درونی طالبان به سود اصلاح طلبان تغییر می کند و یا اینکه ملاهبت الله به سرعت رقبایش را از سر راه ی خود بر می‌دارد. در اینصورت سراج حقانی و نزدیکان او گزینه ی نخستین خواهند بود. ترور خلیل حقانی هشدار به تمام رهبران طالبان است تا ناگزیرانه در برابر خودکامگی های ملاهبت الله و تیم اش تمکین نمایند و ورنه همه کشته می شوند. حال زمان آن رسیده که جناح های واقعی گرای گروه ی طالبان به سرعت باهم بسیج شوند و حساب کود ملاهبت الله و تیم اش را یکسره نمایند و برای احیای حکومت قانونی و قانون مداری دست به کار شوند. در غیر این صورت نه تنها زد و بند های خاموش در درون طالبان حکایت از آن دارد که نظام پوشالی آنان به حکم تاریخ رو به زوال است؛ بلکه طالبان آگاه باشند که یارای مقابله با خشم خوابیده و خاموشی پیش از توفان مردم افغانستان را ندارند و زوال آنان ابدی خواهد بود. یاهو


 

 

 


بالا
 
بازگشت