محمد آصف خواتی

 

دل دوستان آزردن ،مراد دشمنان بر آوردن

 

منظور از انتخاب ضرب المثل فوق بحيث عنوان مطلب بخاطر جلب توجه آنعده از نګارندګان ما که  محتويات آثار تخليقی ومقالات شان در جامعۀ افغانی بجز از ايجاد سؤتفاهمات ونګرانی هاچيزې ديګری به ارمغان نميآورد،ميباشد٠ آنعده از قلم بدستان که ادعای روشنفکران متعهد را دارندبجای آنکه نسخه های حل معضلات کنونی جامعه وراه برون رفت از حالت شديدا رنج دهنده ورقتبار افغانستان  را بدهند ، بنام دفاع از (( حقوق اقليت ها ))، تحليل رويدادهای تاريخی وقضايای کشور قومې را نکوهش وديګران را به اتحاد وهمبستګی فرا ميخوانند،بخاطر تعويض نام افغانستان بمثابۀ يکې از اهداف سياسی قلم ميزنند وآنرا ندای ميليون ها هموطن ما قلمداد مينمايند، بې خبر از آنکه ندای ميليون ها هموطن ما (( اعم از اقليت واکثريت )) چيزهاې ديګريست ٠  ندای ميليون ها هموطن مابرقراری صلح سراسری ،تحکيم قانونيت وعدالت درکشور است ، آنها خواهان آنند که بمقدسات وعنعنات آن احترا م ګردد ، از اذيت اسلحه بدستان خود وبيګانه نجات يابند ، خدمتګاران راستين وطن را در ارګانهای قدرت مشاهده کنند، آنها از تعويض نام کشور حرفی ندارند واز مفاهيم اقليت واکثريت تصوری ٠ اينعده از روشنګران که اکثريت غالب شان فرسنګ ها دور از وطن ومردم شان در کشور های غربی اقامت دارند با پخش  ديدګاه های سياسی خود وآنهم بنام مردم که از واقعيت های افغانستان اززمين تا آسمان فاصله دارددر خدمت جيوپوليتيک بيګانګان قرار ميګيرند٠ اينعده از نويسندګان را يکې از هموطنان ګرامی ( آقای نصير سهام ) بنام (( معاش خوران سوسيال فارغ از هرګونه رنج وزحمت که از بيکاری قلم وکاغذ برميدارند )) يادنموده که چنين نام باقلم زنی و موضعګيری  کنونی شان کاملا صدق مينمايد٠ اين ((معاش خوران سوسيال )) بيګانه با واقعيت های کشور بخاطر اثبات حقانيت ديدګاه های خويش با مطالعۀ آثارمنتشره در مورد افغانستان که نګارندګان آن اهداف وسليقه های خاص خويشرا دارند آن بخش های آن را در آثار ومقالات  خويش می ګنجانند که بمزاج شان برابر وپاسخګوی ديدګا های شان باشند٠ اګر احيانأ کسی که با قضايا ی کشور برخورد ريالستيکی داردنقدی بر آنها بنويسدانسانرا بياد منظرۀ تکاندهندۀ چندروزقبل جلسه ولسی جرګه مياندازدکه چګونه برخې از وکلا ملالی جويا اين قهرمان زن افغان را ازينکه حقيقت را بيان نمودبا پرتاب بوتل هاولت وکوب او مبادرت ورزيدندوزن را که درجامعۀ افغانی از حرمت واحترام بخصوصي برخوردار است فحش ودشنام دادندويکبار ديګر نشان دادند که تفنګ سالاران وطن ما از کدام فرهنګی برخوردار اند،چنين هموطن مارا نيز با نګارش مضامين اعتراضيه يک سر وصد زبان بمباردمان مينمايندکه در برخې از موارد عفت قلم رانيز ناديده ميګيرند٠ اينجانب  بادر نظر داشت آنچه در بالا ګفته شد خواستم در مورد مقالۀ ( افغانهايهود اند يا آريايي ) محترم سيد احمدشاه دولتی که بخاطررد محتويات مضمون جناب کانديد اکادميسين اعظم سيستانی تحت عين سر خط نګاشته شده است نکاتی چند برشته تحرير بياورم ٠

قبل از همه بايد ګفت که دررسانه های ګروهی معمول است وقتې در مورد شخصيتی که متهم به کدام جرم هم باشدبخاطر احترام به شخصيت حقوقی آن درجنب اسم شان کلمات آقا ، محترم وامثال آن اضافه ميګردد که نويسندۀ محترم بعضا در مورد جناب سيتانی که مؤلف کتب ومقالت متعدد علمی وتحقيقی ميباشند اين اصل را فراموش نموده اند ٠

حال توجه خوانندۀ ګرامی را به برخې از بخش های مقاله  معطوف ميدارم که چګونه وارائۀ کدام دلايل جناب سيستانی مورد انتقادات قرار ګرفته اند:

نويسندۀ محترم جناب سيستانی را باين خاطرنکوهش مينمايد که ايشان در مورد مؤلف کتاب ( تاريخ تحليلی افغانستان ) (( درضديت با وی مطالبی نوشته اند )) ٠ در زمينه لازم بتذکر است که نوشتن نقد بمفهوم ضديت ويا حسن نيت با نګارندۀ کدام اثر نبوده واين يک معمول پذيرفته شده است که نګارندۀ اثر را متوجه کاستی هاي نګاشته شده نموده تا درآينده آنرا در نظرګيرد ٠ ممکن مر انيز متهم سازند که درضديت ويا طرفداری ازاين ويا آن نګارندۀ مقاله قلم زنی نموده ام درحاليکه به هيچيک از آقايون نه معرفت قبلی دارم ونه روابط کاری داشته ام که ضديت ويا حسن نيتې وجود داشته باشد، آنچه مرا واداشت تا در زمينه نقاط نظرخويشرا اظهار نمايم برخی از جوانب مضمون محترم دولتی است که نه فقط با آن همنوا نيستم  ( البته اين يک پديدۀ طبيعی  است که همه يکسان نمی انديشند) بلکه آن نقل قول هائيست در مورد اجداد افغانها ( هدف محترم دولتی از افغان ها همه باشندګان افغانستان نی بلکه پشتون ها ست ) که در مقاله شان ګنجانيده اندکه جز توهين چيزې ديګری نبوده  که نميتوان در زمينه سکوت اختيار نمود وآنچه ارتباط ميګيرد  با جناب سيستانی بايد اذعان داشت که محتويات مقالات شان مالامال از عشق بوطن ومردم ما بوده ودرمورد قضايای کشور ،ګروهای سياسی اعم از جهادی وغير جهادی ،طالبی وغير طالبی ، چپ وراست بيطرفی جناب شان در مقايسه با آن نويسندګان ما که معمولا در مخالفت با ايشان مينيګارند وقلم ميزنندکاملا مشهود است٠ در مقاله آقای  دولتی از محترم سيستانی ميخواهند که نه فقط از محاسن افغانها بنويسندبلکه آنچه بيګانګان داغديده وشکست خورده از اجداد ما در بارۀ اجداد افغانها نوشته اندنيز بنويسندوجناب دولتی ازينکه محترم سيستانی تنها از خوبی های اجداد ما مينويسندواوراحتی درمقالۀ شان (( بحيث مدافع دزدان وقطاع الطريقان چندقرن قبل )) معرفې ميدارند٠ ايشان طور نمونه نقل قول های آورده اند که يکې دوتای آنرا اقتباس ميدارم وچنان معلوم ميګردد که محترم دولتی آنرا وارد ومؤجه دانسته وازينروبرای جناب سيستانی مشوره داده اند که بايد آنهارادر نوشته های شان بګنجانند تا درسې برای هموطنان ما باشد که (( اجدادشان درګذشته  چګونه زنده ګې نمودندوچه کارهای خوب وبد را انجام داده اند ٠٠٠ )) اواز کتاب سيف هروی چنين نقل قولی دارند:

سيف هروی اززبان ملک ( شهنشاه ) مينويسد(( افغانان سخت بې پروا ،دزد،قاتل ،فتنه ګر ومردم دلير اند٠ علاوه برآن مردمان کردکه در خدمت من هستند هرکدام با رستم داستان وسام نريمان مقابله ميکنندوبرآنه غلبه مينمايند)) ويااضافه مينمايدکه ملک محمدپادشاه منطقۀ پکتيا به نزد تيمور لنګ آمد وګفت : (( موسی افغان دزدی وقطاع الطريقی ميکند وهيچکس ازين منطقه نميتوانندآرام وسلامت عبورکنندمن از ترس کشته شدن فرار کردم وبه حضور شما آمدم ٠ ))

ازدو نقل قول فوق کاملا مشهود است که اين حکمروايان دست نشانده بيګانه باين خاطر  اجداد مارابچنين زشتی ياد ميکنند وبه آدرس شان فحش وکلمات زشت ورکيک حواله ميکنند که افغانها چون کردها به برده ګی آنها تن در نداده ودر خدمت شان قرار نګرفته اند بلکه با احساس آزاديخواهی ووطندوستی ايکه دارند آنهارا وادار نموده اند که فرار را به قرار ترجيح دهند واين سرزمين آزاده ګان را ترک ګويندوبه اصطلاح مردم ما ازسوز دل چنين کلمات زشت را که با سرشت افغانها بيګانه است بګويند ومحترم دولتی نيز آنرا از ته دل پذيرفته وبجناب سيستانی مشوره ميدهند که ازين حرف ها در مورد افغانها واجداد شان بنويسند ٠ نميتوان ازين انکارنمود که بين افغانها چون ساير ملل جهان نه تنها در ګذشته بلکه امروز پارازيت های وجود نداشته باشدامادرهر جا وملتی از لحاظ کميت آنقدر ناچيز است که چون قطرات آب در دريای خروشان ٠ اګر ما افراد يک جامعه ويا يک قوم مشخص را نظربه ويژ ه ګی های  اخلاقی وعملی ايکه دارند وکدام جايې در آن محيط اجتماعی دارند  به سه کتګور ی زيرين تصنيف نمود:

١- نخبه ګان ونوابغ( دانشمندان ،شعرا ،هنرمندان ،زعمای استثنايی،قهرمانان) ٠

٢- پارازيت های جامعه ( دزدان ،قاتلين حرفوی ، فتنه ګران ،جواسيس ،سلاطين  دست نشانده، معامله ګران سياسی )٠

٣- کتله های ميليونی مردم که سازنده ګان تاريخ اندواز طريق کار فکری وجسمی  نعمات مادی ومعنوی توليدميکنندوشرافتمندانه در جامعه زنده ګی مينمايند وعمل ميکنند ،در اعماروآبادیو دفاع از ميهن شان هرنوع مشکلات را متحمل ميشوند٠اين کتله های ميليونی است که نمايانګر هويت يک قوم يا ملت است نه اقليت ناچيز ايکه من آنرا پارازيت جامعه نام برده ام ٠  

ممکن آنچه ملک محمد نزد تيمور لنګ در باره شخصې بنام موسی ګفته است حقيقت باشد اين باين معنی نيست که تمام اجداد ما چون موسی مصروف غارتګری ودزدی بوده اند اګر چنين بوده است سوالی پيدا ميشود که اين مردم چې را ازيک ديګر ميدزديدنددر صورتيکه همۀ شان به دزدی وچپاولګری مصروف بودند٠  چنين قضاوت ، قضاوت ايست طفللانه ودور از واقعيت های جوامع بشری٠ اګر آقای دولتی نيز اينګونه در مورد افغانهای ديروزې ميانديشندانديشيدن ايشان حکايه ازين ضرب المثل دارند که ( يک تخم ګنده تمام تخم ها ګنده ) که بهيچ وجهه نميتوان باچنين طرز تفکرتوافق نمود٠ آيا آقا در مورد امريکايي ها چنين قضاوت ميکنند که همۀ امريکايی ها ( هدف ايالات متحده امريکا است ) ناقضين حقوق بشر وقسی القلب اند وبا ديګر ان ددمنشانه برخورد ميکنند بقسميکه اخبار واصله از برخورد های  وحشيانه  نظاميان امريکايي با زندانيان افغان وعراقی حکايت دارد٠که تصاويرتکان دهنده منتشره در رسانه های جمعی از زندان ابو غريب نمونه بدې از عملکرد نظاميان امريکايي ميباشد فکر ميکنم که جواب منفی خواهدبود٠ عين قضاوت در مورد هر قوم وملتی صدق مينمايدکه افغانهااز آن مستثنی شده نميتواند٠ طوريکه ما ميدانيم هيچيک از امريکايی که تاريخ کمتر از سيصد ساله کشوری بنام ايالات متحده امريکا دارد حاضر نيست تا برخوردشرم آور نظاميان خويشرا با زندانيان به همۀ ملت امريکا نسبت دهد پس چګونه ما باشندګان کشور ايکه تاريخ  مشترک چندين هزار ساله داريم  بخود اجازه دهيم که به نوشته های خصمانه بيګانګان در مورد هموطنان خويش مهر تائيد بګذاريم وآنرا (( اسناد انکار ناپذير )) تلقی نماييم٠ يک مطلب را ميخواستم خاطرنشان نمايم و آن مميزه پشتونهاست که هيچګاهی از پارازيت های خويش ( دزدان ، قطاع الطريقان ،خاينين بوطن ، دست نشاندګان وجواسيس بيګانه) قهرمان نتراشيده اندکه اين نوع ديد آنهادلالت بر روان آنها ومحيط شان مينمايد که از پارازيت های خويش نفرت دارند آنچه که ميتوان بر آن مباهات نمود٠

آقای دولتی ازينرو بالای محترم سيستانی خشمګين بنظرميرسد که ګوياهدف ايشان  (( يادآوری نام بعضی از شخصيت های سياسی فرهنګی ))  ميباشداګر ما به رسانه های بيرون مرزی نظری بافګنيم مشاهده ميکنيم که اين نه فقط جناب سيستانی است که درمورد آنها مينويسندبلکه ساير همرزمان وهمفکران ديروز ی ايشان درمورد شهکاريهای ديروزی وديدګاهای امروزی آن نقادانه مينويسند که مقالات زيرين  نمونۀ کوچکې از نوشته های همرزمان ديروزی شخصيت های:سياسی فرهنګی مورد نظر آقای دولتی است که تنها درسال روان شمسی در برخی از سايت ها منتشرګرديده است :

١- چرا دکتور نجيب اله رئيس جمهور پيشين افغانستان به دفهر ملل متحد در مابل پناهنده شد ؟ ( سايت پيام وطن )٠

٢- دثور اتمه – چپ شه چاته مه وايه ( سايت پيام وطن ) ٠

٣- ازهمبستګی کدام ملت دفاع کنيم ( سايت ٢٨ – اسد )٠

٤- مارکسيتی که سر از آستين اخوانيت بدر کرد ( سايت ٢٨- اسد )٠

٥- آيا پيرمرد عقل خودرا ازدست داده است ( سايت ٢٨ – اسد )٠

٦- چندسوال ازآقای دستګير پنجشيری ( سايت ټول افغان ) ٠ 

  در مضمون مورد بحث  آقای دولتی موضوع آريايي بودن ويا يهودی بودن افغانها جای خاص داردکه با درنظرداشت مبرميت مسئله لازم شمردم که مختصر در زمينه وارد بحث شوم ٠  طرح چنين مسئله ايکه خواهان مطالعات ،تحقيقات ومباحثات ګستردۀ دانشمندان عرصۀ تاريخ وجامعه شناسی است در چنين شرايط ايکه مسئله موجوديت وعدم افغانستان مستقل وواحد مطرح است وباشندګان اين خطۀ باستانی از شرايط حاکم بر کشور ناله وفغان دارندوهنوز هم ميليون ها هموطن ما در سرزمين های بيګانه در غربت وحقارت زنده ګی مينمايندآياطرح چنين مسئله مؤجه است يا خير ؟ مردم ما که دراذهان شان  پرسش های چون که ما چرا مانند جهانيان متمدن زنده ګی نمينماييم ؟ ما چرا اسير تفنګ وزور ګويان هستيم ؟ چوقت خود قادر خواهيم شدتا سرنوشت خودراخود تعيين نماييم ؟خطور مينمايد و پاسخ ده ها چرای ديګر را ازقلم بدستان وطن خويش  بشنوند ،بتآسف که روشنفکران ما به آنچه مصروف اند که  مردم بلاديدۀ ما در مورد آن فکرنميکنندبلکه از شنيدن آن رنج ميبرند ودر جامعه وحلقات روشنفکری سؤظن ها ی را بوجود آورده وازپرداختن به مسايل حاد وحياتی کشور آنهارا به بيراهه ميکشاند٠ بمنظور آنکه بحث به درازا نکشد من به آن دوستان ايکه دراين زمينه قلم زنی مينمايند  توجه شانرا باين معطوف ميدارم  :

نخست اينکه اګر آنها به وحدانيت خداوند لايزال ايمان دارند وپيرو دين مبين اسلام اند دراسلام همه مردم را اولاده  آدم عليه السلام ميشناسند که بعد از رانده شدن از جنت در زمين به زنده ګې پرداخت واولادۀ آن امروز در سراسر ګيتی  پراګنده شده اند که باينصورت   در مورد برتری اين يا آن قوم ونژادسخنی وجود نداردوبدينګونه طرح   ساکنين بومی ويا غير بومی يک کشور نيز صحت خودرا از دست ميدهد٠

ثانيِأ  اينکه اګر آنها لادين ولا مذهب اندبدانندکه اکثريت محققين  باين نظر اند که باشندګان کرۀ زمين ازقارۀ افريقا به ساير قاره ها سفر نموده اند ووطن اصلی همه افريقا است که در آنزمان از اين يا آن قوم ،تبار، ونژادمنجمله آريايي ويهودی حرفی نبود که بعدها اين تصنيف بوجود آمده است٠ اما ازاينکه برخی ها تلاش دارندتاپشتونها را يهودی قلمداد نمايند هدف ايشا ن اين است تا پشتونهارا از ديګر اقوام باهم برادر وطن ما تجريدنمايند واز احساسات دينی آنها سؤ استفاده نمايند زيرا در جوامع اسلامی يکنوع حساسيت خاص درمورد يهودی ها وجود داشته ،آنانرا دشمنان اسلام تلقی مينمايندتاکيد بر يهودی بودن پشتونها وادامه بحث در زمينه هدف تحقيقی نداشته بلکه سياسی است تا در جامعۀ افغانستان به تعميق وګسترش بحران موجو دمساعدت نمايدوا زين حالت سؤاستفاده  وبهره برداری صورت ګيرد٠                                                                                                               ضمنا مسئله ايکه با کشور ما ومردم آن پيوند ناګسستنی دارد موضوع تعويض نام افغانستان است که برخی از حلقات سياسی کشور ما در زمينه نهايت فعالانه کارزار  تبليغاتی را براه انداخته اند٠ در اينجا  مسئله را چنين طرح مينمايم که اګر نام افغانستان را ګلستان  ويا ګدام نام زيبا ومقبول ديګربګذاريم  اګر همين آش باشد وهمين کاسه لبان همۀ ما خواهد سوخت باين معنی  که اګر همين سياست ايکه در کشور ما عملی ميګرددادامه يابد کشور به ګلستان مبدل نخواهد شدوهيچګاهی شب تار وبارانی ما به روز ګرم روشن آفتابی مبدل نخواهد شد ٠

ميخواهم بحث خودرابا مکث مختصربالای مسئلۀ   استناد بالای نوشته های بيګانګان در مورد کشور ،مردم ما وقضايای افغانستان به پايان برسانم :                                                                    در زمينه لازم است تا شرايط زمانی،انګيزه ها واهداف نويسنده وسياست دولت متبوع آن در مورد کشورمادرنظرګرفته شود وحتی از نويسنده ( ديدګاها ،شغل ،سوابق کاری ،تعلقات حزبی ،مذهبی و٠٠٠ ) معلومات کافی موجود باشددرآنصورت ميتوان به وارد بودن ويا غير موجه بودن ،دقيق بودن وغيردقيق بودن محتويات کتاب يا مقاله پی برد٠ بغرض روشن شدن نسبی موضوع ميخواهم از دو تجاوزدو دولت معظم بالای دوکشور جدا ګانه در مقاطع زمانی جدا ګانه يادآوری نمود که چګونه رهبران اين دودولت متجاوز ورسانه های ګروهی ومؤلفين کتب در زمينه ونويسندګان آن کشور ها در مورد مؤجه بودن تجاوز کشور های شان بچه جعليات متوصل ګرديدند وچه وياوه سرايي ننمودند ٠  

الف – تجاوز اردوی سرخ در دسامبر سال ١٩٧٩ بالای افغانستان مستقل  ٠                                 رهبران  ورسانه هاې ګروهی اتحاد شوروی اين تجاوز را کمک انترناسيونالستی بمردم افغانستان وبنابردر خواست رهبری ج٠د٠ا تبليغ نمودند در حاليکه در اولين لحظات تجاوز رئيس دولت ج٠د٠ ا را بقتل رسانيدند ،همۀ اعضای حکومت را زندانی ساختند ورهبران جديد را برکشور تحميل نمودند٠

ب- تجاوز ايالات متحده ومتحدين آن بالای عراق مستقل در سال  ٢٠٠٢

عراق ازاين رو هدف تجاوز قرار ګرفت که ګويا صدام حسين سلاح اتمی دارد که خطرې را به امنيت جهان ايجادنموده است در حاليکه در اين مدت چهار سال  از اسلحۀ اتمې اثری ديده نشد در حاليکه رسانه های ګروهی غرب و رهبران برخی از کشورها بويژه ايالت متحده وبريتانيا پيوسته از اسلحۀ ذروی عراق سخن ها دا شت ٠ اګر ما مشاهده نماييم در مورد تجاوز بالای کشور ما ده ها هزار مقاله وصدها کتاب از طرف دانشمندان ونويسندګان شوروی نوشته شده اند که همه يک حرف دارند که اردوی شوروی بنابردر خواست حکومت ج٠د٠ ابمنظور کمک انترناسيونالستی بآن کشور فرستاده شده وسخنې از تجاوز واشغال افغانستان مطرح شده نميتواند٠ در اينجا به آقای دولتی سوال داده ميشود که براستی هم اردوی شوروی بنابر درخواست رهبری وقت کشور به افغانستان ګسيل ګرديد ويا آنها در زمينه ترديدی دارند ؟ آيا تجاوز ايالات متحده بر عراق  اهداف ديګری در قبال داشت زيرا در عراق سلاح اتمی يافت نشد ؟ اګر به محتويات کتب ،مقالات منتشره وبيانات رهبران اين دوکشور نګريسته شودبنا برګفته شما اسناد ومدارک انکار ناپزير هست اما حقايق چيز ديګرې ٠ شما هم آنچه در کتاب سيف هروی ويا يادداشتهای  برنس  ونمايندۀ کليسا در مورد اجداد مامطالعه نموده ايد وآنرا(( اسناد غير قابل انکار )) ميپنداريدچون ياوه سرايي ها درمورد دو تجاوز دودولت معظم  جداګانه با ساختار سياسی کاملا متفاوت ميباشد٠

    بادر نظرداشت آنچه ګفته آمديم عاقلانه ومسئولانه خواهد بود تا اهل نظرونويسندګان مادر نوشته های شان تصور درستی از حالت کنونی کشور ما ترسيم نموده وراهای حل پربلم های افغانستان جنګ زده ايکه چون بيمار ناتوان و نيمه جان در منطقه قرار دارد،همسايګان وساير دول ديګر بنام کمک به آن در کشور ما حضور دارنداز کمک شان تا اين بيمار ناتوان به پاه استاده شود سراغی نيست بلکه آنراهرچه بيشتر رنج وعذاب ميدهندودر تلاش آنند تا چيزی از آن بکنندودر ضمن با دامن زدن به اختلافات قومی وزبانی به تعميق بحران و تقويۀ مواضع خويش عمل مينمايندرا ارائه نمايند،مردم ما را فرا خوانند که مشترکأ دررهايي کشور ازين وضعيت شرم آور دست بکار شوندتا توانست افغانستان در جنب ساير دول متمدن قرار ګيردو مردم فارغ از سايۀ تفنګ وارادۀ بيګانه تصميم خواهند ګرفت که نام کشور خودرا چی ميګذارند وبه يګانه  نهاد علمی کشور ( اکادمی علوم ) وظيفه خواهند سپرد تا در زمينۀ اينکه پشتون ها يهود اند يا آريايي تحقيق کنند ٠ درغير آن اګر چنين نکنيم وبه ايجاد سؤتفاهمات بين اقوام باهم برادر مبادرت ورزيم يا عدۀ را با(( درفشانی های خويش ))آزرده سازيم که از آن فقط وفقط دشمنان مردم  ووطن  ما سودخواهندبرد٠

١٨ می سال ٢٠٠٦ ميلادی

 


بالا
 
بازگشت