نو اندیش
ارزشمندی تعادل در باور های اعتقادی
پیش از ورود به بحث اصلی ، باید گفت که جامعه ء هزاره از سوی حاکمیت های مستبد و خودکامه به شیوه ء آگاهانه ازمشارکت سیاسی محروم نگهداشته شده و استبداد مضاعف را بدوش کشیده است . پی آمد این محرومیت ها ، فقر وحشتناک اقتصادی را بدنبال داشته که تا امروز این جامعه نمی تواند قادر به تامین مواد اولیه برای تداوم حیات اش گردد که در یادداشت پیشین پیرامون بروز یک فاجعه ء انسانی در هزاره جات ، مکثی داشتیم که از سوی یک موسسه ء خارجی بنام " اکسفام " هوشدار داده شده بود. اینها همه ریشه در تاریخ فقر دهشتناک جامعه ء هزاره دارد که عمدتا ً در سده ء آخر ، حاکمیت های " هزاره ستیز " مسیر های توارد هزاره هارا به سوی رشد اقتصادی ، سیاسی وفرهنگی بستند. بناً جامعه ء هزاره رستگاری و رهایی از محرومیت تاریخی اش را وابسته به تامین وحدت ملی ، عدالت اجتماعی و دستیابی به حقوق شهروندی ، حفظ استقلال ، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی افغانستان ، می داند. وقتی ما تفسیری از رنجنامه ء جامعه ء هزاره میداشته باشیم ویا راه های غلبه براین دردها را برمیشماریم ، این پرسش را ایجاد نکند که گویا ما " قومگرا " ویا " تفرق خواه " هستیم. برخلاف از دیدما راه ء نیل به وحدت ملی ، شناسایی عمیق قومیت ها ی افغانستان از منظر تاریخی ، ملی ، اقتصادی وفرهنگی شان است که بازگو کننده ء هویت قومی شان می باشد . اگر ما از گذر تاریخی این قومیت ها آگاهی نداشته باشیم و هویت اتنیکی شان را برسمیت نشناسیم قادر به تامین وحدت ملی نخواهیم شد. درآنصورت مثل همیشه " وحدت ملی " هجاهای دهن پرکن ، شعاری وفاقد ماهیت واقعی خواهد بود. بدین اساس است که کتاب جامعه ء هزاره را باز می گذاریم ، تا با شناخت از این رنجنامه ، یکی از قومیت های برادر کشور را تعریف - ولو نارسا - نموده باشیم .فقط با توجه به این نکته که جامعه ء هزاره به مثابه قلب کشور ، به جز از تامین وحدت ملی آگاهانه میان اقوام وقبایل افغانستان ، هیچ نصب العین دیگری ندارد. با این اشارات خواستیم نیت صادقانه ء خودرا نسبت به برادری و برابری میان قومیت های افغانستان ابراز نماییم تا در زمینه سو ء تعبیری در میان نباشد.
اکنون بر می گردیم به بحث " جنبش نوگرا " وآن را پی می گیریم.
در یادداشتهای پیشین ، ضرورت جنبش نوگرا را منحیث نیاز زمان ما مطرح نمودیم ، وبرای رسیدن به این هدف از همگرایی آگاهانه ء جامعه هزاره سخن گفتیم وهم حرکت با گامهای زمان را به عنوان یکی از الزامات مهم این جنبش دانستیم. در این نوبت از سودمندی های حضور چنین "جنبش " در درون جامعه ء هزاره ، در طی سه یادداشت با عناوین جداگانه ، نکاتی را تذکر خواهیم داد.
جامعه ء هزاره ازلحاظ مذهبی به اهل سنت ، شیعه ء دوازده امامی وشیعه ء اسماعیلیه منقسم گردیده است. این تقسیم بندی تاثیرات بسیار عمیقی فرهنگی بالای پیروان این مذاهب داشته که همگرایی این جامعه را دچار مشکل ساخته است. احزاب مذهبی جامعه ء هزاره فاقد پوتنسیل جذب پیروان این مذاهب بودند که ماهیتاً نمی توانستند افراد این کیش سه گانه را در خود هضم نمایند. از سوی دیگر احزاب مذهبی که عمدتاً از شیعیان دوازده امامی شکل گرفته بود ، گاه وناگاه در فرایند سیاست گذاری های شان به نحوی با پیروان مذاهب تسنن و اسماعیلیه در تقابل قرارمی گرفتند وحتی در کارکرد های شان نوع خودبرتربینی مذهبی متبلور بود.
تشتت مذهبی در همگرایی جامعه هزاره ضربات مهلکی وارد نموده که در سراسر تاریخ رنجبار هزاره ها ، ازاین چند دسته گی حاکمیت ها سودبرده اند و برای به حاشیه راندن هزاره ها از این حربه استفاده کرده اند. حاکمیت های هزاره ستیز تلاش کردند تا هزاره های اسماعیلیه را در ذهن هزاره های غیر اسماعیلیه به نام های "ناروا " متهم نمایند ومتاسفانه به دلیل جو تقابل پیروان مذاهب دیگر برضد جامعه ء اسماعلیان ، برخی از ملاهای دوازده امامی ، آگاهانه ویا نا آگاهانه بر آتش این تبلیغات سو ء ، هیزم ریختند. در واقع هزاره های اسماعیلیه در افغانستان هم با ستم نژادی روبرو بوده اند وهم با استبداد مذهبی.
وقتی همگرایی پیروان این مذاهب در درون احزاب مذهبی میسر نمی باشد ، این خود میرساند که حضور یک جنبش جدید در درون جامعه ء هزاره برجسته شود. جنبشی که بتواند به گونه ء متعادل وبه دور ازتعصب مذهبی عمل نماید. جنبشی که بتواند در کل مکان امن ومتعادل برای تمام پیروان مذاهب جامعه ء هزاره باشد. از سوی دیگر ارزشمندی جنبش نوگرا وقتی متجلی میگرددکه با درایت ، سنجشگری وکار متداوم فرهنگی در متعادل سازی مراسم پیروان مذاهب واز جمله پیروان مذهب شیعی دوازده امامی ، نقش بازی نماید. چون متاسفانه به دلیل تحرکات پشت پرده ی بیرونی های که مذهب مشترک که بابخشی از جامعه ء هزاره دارند ، مراسم مذهبی این جامعه به گونه ای از تعادل خویش خارج می شود و به جای اجرای این مراسم مقدس ، به شیوه ء آرام ومومنانه ی آن ، در مواردی شعارهای سر داده می شود که سودش به بیرونی ها و ضررش به هزاره ها میرسد ودر عین زمان این شعارهای تند واقتداهای تابو وار ، راه رابرای اتهامات بیشتر زیرنام به اصطلاح " وابستگی " هزاره ها هموار مینماید. فراموش نگردد که شاید یکی از دلایل عدم توجه به بازسازی هزاره جات ، برخاسته از همین حرکات تند مذهبی باشد که سیاستگران مخالف مشارکت سیاسی واقتصادی جامعه ء هزاره در حاکمیت ، این حرکات تند را به عنوان دستاویز برضد هزاره استفاده نموده و جوامع بین المللی را طور افاده بدهند که گویا جامعه ء هزاره به بیرون از مرزها وصل هست. درحالیکه جامعه ء هزاره در گذشته و حال همیشه در محور کینه ورزی و نفرت همین بیرونی ها قرار داشته که هزاران داستان تلخ و غم انگیز مهاجران هزاره در کشورهای همسایه از جمله کشور ایران ، اتفاق افتاده که برخی از این اتفاقات را میتوان " شرم تاریخی " نامید وشنیدن آنها برتن هر انسان با وجدان لرزه می افگند. همین اکنون که اکثریت مهاجران ایران زمین را ، هزاره ها تشکیل می دهند ، همه روزه به زورواجحاف از کشور ایران اخراج میگردند و صدها نمونه ای از رد مرز شدن خانواده ها به گونه ای جدا ، جدا از همدیگر وجود داشته واین پروسه به قوت خویش ادامه دارد. زندانهای مرزی ایران پر از مهاجران هزاره اند که پس از گذشتاندن دوره ء دهشتناک زندان ، رد مرز شدن جبری را انتظار می کشند. اما اگر معیار ، مذهب مشترک می بود هزاره های مهاجر که اکثریت شان شیعه هستند ، چرا از امتیازات جمهوری اسلامی شیعی ایران برخوردار نمیشوند ؟ پس هزاره ها این بیداری را باید کسب نمایند که با شعارهای تندمذهبی به جز اینکه سطح ضربه پذیری شان را بالا ببرند ، کدام سودی از آن نخواهند داشت و در کنار آن استفاده جویان ، به سهولت می توانند اهداف هزاره ستیزی شان را از طریق این " دستا ویزها " به منصه ء اجرا در آورند. وبیرونی ها هم این ادا را در آورند که ما در افغانستان هواخواهان شیعی داریم واز این طریق جامعه ء جهانی را تحت فشار قرار بدهند تا در معادلات سیاسی حل بحرانهای منطقوی آنها را نادیده نگیرند. اما در این بازی ها هزاره ها باید دقیق و هوشیارانه عمل نمایند ، تا در نطع سیاست بازان منطقوی قربانی نشوند. این بر جنبش نوگرا است که با توسل به مبارزه ء پیوسته ای فرهنگی ، در جهت متعادل سازی مراسم مذهبی، در بستر آرام ودور از شعارهای تند وخشونت برانگیز، کار نماید. این مسئله به خاطر با ارزش است که جامعه ء هزاره در کل یک جامعه ء عمیقاً مذهبی است وبزرگترین تکیه گاه ء معنوی این جامعه در روزهای دشوار وفاجعه های تحمیل شده ، مذهب شان بوده که در وجود هرفرد معتقد و مومن به نیروی مادی تبدیل شده است.
برای جمع بندی مطالب فوق ، سودمندی متعادل سازی مراسم مذهبی را در ذیل میشماریم :
۱- تعادل در امور مذهبی ، زمینه ساز اتحاد جامعه ء هزاره است . چون تعلقیت به هر مذهب که افراد این جامعه دارد ، معیار برای قضاوت " خوب " و " بد " نمی باشد.
۲- انصراف از شعارهای تند مذهبی و اقتداهای افراطی ، برای هزاره ستیزان در جهت وارد نمودن اتهام ، "دست آویزی " باقی نمی گذارد.
۳ - هزاره ها با این تعادل منطقی ، از چنگ سیاست بازان منطقوی خارج می شوند و دیگر قربانی شعار " مذهب مشترک " نمی گردند.
۴ - جامعه ء بین المللی که امروز در افغانستان از لحاظ سیاسی ، اقتصادی وفرهنگی تاثیر گذار هستند ، با تعادل مذهبی جامعه ء هزاره ، شکی به اصطلاح اقتدای بیرونی هزاره ها ، از ذهن شان زایل می شوند.
۵ - توحید نماینده گان جامعه ء هزاره ( مذاهب سه گانه ) در درون یک جنبش نوگرا ، این جامعه را نه از منظر مذهبی ، بلکه ازمسیر هویت اتنیکی شان مطرح میسازد. چون در افغانستان همه قومیت ها از منظر هویت قومی شان مطرح شده اند.
۶- هزاره جات در مجموع مناطق امن بوده به یقین با رفع شبهه ء جامعه بین المللی سرزمین هزاره ها ، از باز سازی اقتصادی بهره مند خواهند شد.
۷ - هزاره ها از لحاظ مذهبی متکی به خود می شوند و گزینه های برای مراجع تقلید داخلی خواهند داشت ، نه اقتدای به بیرون از مرزها. چنانچه همین اکنون یکی از مراجع تقلید داخلی آیت الله محقق کابلی میباشد که خود از قوم هزاره است.