سرنوشت مبهم سلاح‌های روس

زورآزمایی زرادخانه‌ها؛ سهم طالبان و تحریرالشام از سوغات نظامی آمریکا و روسیه مشخص شد؟

به گزارش اقتصادنیوز، فارین پالسی با انتشار یادداشتی مدعی شد، مخالفان سرخوش و بدون خونریزی وارد پایتخت سوریه شدند، رئیس‌جمهوری خارج شد، متحدان رایزنی‌ها برای خروج نیروهایشان از سوریه را آغاز کردند.

به ادعای این نشریه فروپاشی دولت سوریه برخی از صحنه‌های فرپاشی دولت در افغانستان در سال 2022 را یادآوری کرد. در هر دو مورد، متلاشی شدن نیروهای دولتی به شکلی ناگهانی رخ داد. مشخص نیست که چه مقدار از ذخایر تسلیحاتی دولت اسد - که بیشتر آن از تسلیحات ساخت شوروی و روسیه تشکیل است – در اختیار شورشیان پیروز حیات تحریرالشام (HTS) قرار گرفت، البته اگر فرض را براین بگذاریم که این سلاح‌ها از حملات اخیر اسرائیل به برخی از مواضع سوریه در امان مانده باشند.

سرنوشت مبهم سلاح‌های روس

فارین پالسی در ادامه یادداشت خود آورد، آنچه موضوع را پیچیده‌تر می‌کند، آن است که احتمالا تسلیحات اضافی نیز وجود داشته باشد، تسلیحاتی که نیروهای عادی و مزدوران روسی هنگام فرار از پایگاه‌های اصلی و غیراصلی این بازیگر در طرطوس و لاذقیه جا گذاشته باشند، جایی که اکنون تخلیه منظم‌تر سربازان در حال انجام است.

در این میان یک چیز واضح است، پس از دهه‌ها حمایت ابرقدرت‌ها، دولت‌های افغانستان و سوریه کوهی از تسلیحات و مهمات تهیه‌شده توسط حامیان مربوطه به حامیانشان را در اختیار رقبا قرار دادند. اما کدام حامی در سقوط مشتری خود باخت بیشتری داد، ایالات متحده یا روسیه؟

این نشریه در ادامه آورد، روابط تسلیحاتی روسیه و سوریه به دوران جنگ سرد برمی‌گردد، زمانی که اتحاد جماهیر شوروی از مجتمع نظامی-صنعتی عظیم خود برای ارسال هواپیما، تانک، توپخانه و موشک به کشورهای مشتری در سراسر جهان استفاده کرد. داده‌های موسسه تحقیقات صلح بین‌المللی استکهلم نشان می‌دهد که از سال 1950 تا 1991، تسلیحات شوروی 94 درصد از کل واردات تسلیحات سوریه را به خود اختصاص داده است.

سوریه در طول جنگ‌های 1967 و 1973 اعراب و اسرائیل مقادیر قابل توجهی تسلیحات و تجهیزات را از دست داد. با این حال، از سال 1975 تا 1991، شوروی نیروهای حافظ اسد را دوباره تجهیز کرد و 20 بمب افکن، 250 هواپیمای جنگنده، 117 هلیکوپتر، 756 اسلحه، 2 هزار 400 خودروی جنگی پیاده نظام، حداقل 2 هزار 550 تانک،  ، 7 هزار و 500 ضد تانک، 250 و بیش از 13000 موشک زمین به هوا را در اختیار سوریه قرار داد.

در آغاز جنگ داخلی سوریه در سال 2011، نیروی هوایی سوریه حدود 700 هواپیمای در سطوح مختلف آمادگی داشت. نیروی زمینی این کشور تقریباً 5 هزار تانک، 4 هزار خودروی زرهی، 3 هزار و 400 قبضه توپ، 2 هزار 600 سلاح ضد تانک و 600 خودروی شناسایی در اختیار داشت. بسیاری از این سلاح‌ها در جریان نبردهای شدید شهری علیه پایگاه‌های شورشیان و بعداً علیه داعش نابود شدند. محققان از شواهد تصویری استفاده کرده تا تأیید کنند که ارتش عربی سوریه حداقل سه هزار 380 تانک و خودروی زرهی را بین سال‌های 2011 تا 2020 از دست داده است.

تلاش‌های روسیه برای ارسال هواپیماهای جنگنده و بالگردهای جنگی، صدها تانک و موشک‌های تاکتیکی و هزاران تانک، ضدتانک‌ها و موشک‌های پدافند هوایی در جریان درگیری نیروهای اسد موجب شد تا زرادخانه سوریه مجهزتر شود. همانطور که در این ماه دیدیم، تسلیحات به وضوح برای تضمین بقای ساختار سیاسی کافی نبود.

سرگردانی در میدان جنگ

به نوشته فارین پالسی، مشخص نیست که دو اسد چه تعداد تانک و خودروی زرهی را به حال خود رها کرده است، در جریان یکی از بررسی‌های صورت گرفته، ضبط بخشی از تجهیزات دولت سوریه توسط تحریرالشام مستند شده است که شامل حداقل 150 تانک، بیش از 75 قبضه توپ، 69 خودروی جنگی پیاده نظام و 64 موشک انداز و موشک ضد هوایی بود. هزاران خودروی زرهی، اسلحه و موشک دیگر احتمالا اکنون یا به زودی در دست این گروه قرار خواهد گرفت.

با این حال، گروهی مدعی‌اند که بخش اعظمی از این تسلیحات ممکن است از میان رفته باشد.

به ادعای نیروی دفاعی اسرائیل این بازیگر بخش عمده‌ای از ذخایر موشکی و سایر سلاح‌های استراتژیک دولت سوریه را هدف قرار داده است. به ادعای تل آویو ده‌ها موشک ضدکشتی دوربرد و شناورهای حامل آن‌ها در حملات به بنادر البیضاء و لاذقیه منهدم شدند. ارتش اسرائیل همچنین فرودگاه‌های نظامی سوریه، آشیانه‌ها و چندین سایت تولید تسلیحات را هدف قرار داد.

دلایلی وجود دارد که نسبت به برخی از ادعاهای ارتش اسرائیل تردید داشته باشیم. به طور کلی نتایج بمباران هوایی همیشه بیش از حد اعلام می‌شود. خسارت‌های ارزیابی شده در جریان لشکرکشی‌های هوایی در بالکان، خلیج فارس و علیه داعش به آن اندازه‌ای نبود که ادعا شد.

در این میان این نشریه مدعی است که در جریان جنگ داخلی سوریه، بخشی از سلاح‌های روسی در اختیار مقاومت لبنان قرار گرفت. به ادعای فارین پالسی، سامانه‌هایی مانند موشک‌های ضدتانک کورنت از طریق سوریه به لبنان راه یافته‌اند. ارتش اسرائیل تخمین زد که 60 تا 70 درصد تسلیحات حزب‌الله که در اولین روزهای حمله‌اش به لبنان بدان دست یافته، ساخت روسیه بود.

نیروهای نظامی روسیه در سوریه، از جمله جت‌ها و کشتی‌های دریایی، عقب‌نشینی کرده و به نظر می‌رسد در حال تخلیه جزئی هستند، اما هنوز به طور کامل از این کشور خارج نشده‌اند. شاید رایزنی‌ها به روسیه اجازه دهد تا پایگاه‌های خود در لاذقیه و طرطوس را حفظ کند.

بقایای سلاح‌های شوروی در افغانستان تا شام!

در اینجا سوالی که مطرح می‌شود این است، طالبان پیروز در مقایسه با تحریرالشام چگونه بود؟ ناظران آمریکایی تخمین می‌‌زنند که طالبان بیش از 7 میلیارد دلار تجهیزات آمریکایی را پس از سقوط دولت افغانستان  تصرف کرده‌اند. گزارش آگوست 2022 وزارت دفاع ایالات متحده نشان داد که خودروهای زمینی به ارزش 4.12 میلیارد دلار و هواپیماهای نظامی به ارزش 923.3 میلیون دلار پس از خروج ایالات متحده در افغانستان باقی مانده‌اند. یک گزارش غیرعلنی به کنگره بیان کرد که 9 هزار 524 مهمات هوا به زمین، 40 هزار وسیله نقلیه، 300 هزار سلاح سبک و 1.5 میلیون گلوله از آنها باقی مانده است.

طالبان اکنون نیروی هوایی خود را دارد. یک گزارش در نوامبر 2022 که توسط یکی از ناظران آمریکایی تهیه شده، نشان داد که "تقریباً 2 هفته قبل از تسلط طالبان، سوابق وزارت دفاع افغانستان نشان می‌دهد که نیروی هوایی افغانستان 162 هواپیمای ارائه شده توسط ایالات متحده را در فهرست موجودی خود دارد که از این تعداد 131 هواپیما قابل استفاده بودند." با این حال، خلبانان افغان حدود یک سوم این هواپیماها و هلیکوپترها را در روزهای پایانی عقب نشینی به تاجیکستان و ازبکستان رساندند. 80 فروند دیگر در میدان هوایی کابل توسط نیروهای آمریکایی غیرقابل استفاده شدند. برخی از اینها ممکن است از زمان به قدرت رسیدن طالبان تعمیر شده باشند. در این میان، طالبان برای انتقال نیروها، محموله‌های نظامی و بشردوستانه و مقامات این بازیگر به هواپیماهای باقیمانده دوران شوروی متکی هستند. از همین رو در پی خروج ایالات متحده، افغانستان به یک بازار بزرگ اسلحه تبدیل شد. بر اساس گزارش‌ها، سلاح‌های آمریکایی در کشمیر، پاکستان و غزه مورد استفاده قرار گرفته‌اند و به ناچار در آینده در میدان‌های جنگ بیشتری ظاهر خواهند شد. کارشناسان ادعا می‌کنند که این یکی از بزرگترین انحرافات تسلیحاتی در تاریخ است.

اما اعداد خامی که افغانستان و سوریه را با یکدیگر مقایسه می‌کنند، تفاوت عمده‌ای بین دو زرادخانه از دست رفته را پنهان می‌کنند. در این میان سوالی که مطرح می شود این است، در حالی که بهترین سلاح‌های آمریکایی در میدان باقی مانده‌اند، سلاح‌های روسی قابلیت استفاده دارند یا نه؟ ارتش ملی و نیروهای پلیس افغانستان برای امنیت داخلی طراحی شده بودند و عمدتاً به تجهیزات درجه دوم و سوم آمریکایی مجهز شده بودند که ظاهراً برای مقابله با یک شورش مسلحانه سبک کافی بود. بیشتر تسلیحات ایالات متحده در افغانستان به طور همزمان برای پرواز به خانه بسیار پرهزینه و فاقد ارزش نظامی کافی بود. پس گزینه کم هزینه‌تر این بود که بسیاری از خودروهای آمریکایی را به ضایعات تبدیل کرده یا آنها را برای نیروهای امنیتی افغانستان بگذاریم. در مقابل روسیه از زمان حمله به اوکراین در فوریه 2022 هزاران خودروی جنگی، هواپیما و حتی کشتی جنگی را از دست داده است. از زمان شروع جنگ، روسیه حدود 8 هزار 800 خودروی زرهی جنگی، بیش از 3 هزار تانک 250 هواپیما و هلیکوپتر جنگنده از دست رفته است. روسیه تنها در نبرد پنج ماهه برای شهر آودیوکا اوکراین حدود 300 تانک را از دست داد.

به نوشته فارین پالسی، در یک اقتصاد جنگی، تولید تسلیحات جدید نمی تواند این خسارات را جبران کند. روسیه انبارهای عظیم اسلحه و مهمات شوروی خود را کاهش داده و تانک‌ها و خودروهای زرهی قدیمی را وارد عمل کرده است. روسیه به دنبال کاهش بخشی از تسلیحات است که می تواند توانایی این کشور برای جنگ را در سال 2025 را محدود کند. برخلاف M-16s و کامیون‌های فورد رنجر طالبان، که به سختی برای غلبه بر یک دشمن جدی به کار می آیند، زرادخانه سوریه می‌توانست توانایی نظامی واقعی را برای این کشور رقم بزند. بسیاری از این محاسبات با توجه به حملات اسرائیل به پایگاه ها و تأسیسات نظامی سوریه اکنون در حد فرضیه است. اما با توجه به تعداد و انواع تسلیحات از دست رفته روسیه و مشتری سابقش در دمشق، مسکو با تلفات تجهیزات مورد بحث خود در افغانستان ضربه قابل توجهی بیشتری نسبت به واشنگتن خورده است.

 

سوریه تحریرالشام به جامه طالبان در می‌آید؟

به نوشته نشنال، یک گروه اسلام‌گرای شورشی که از سوی بسیاری کشورها تروریستی شناخته می‌شود و سال‌ها بخشی از خاک کشور خود را در کنترل داشته، در یورشی ناگهانی حکومت ملی را سرنگون می‌کند؛ رویدادی که حتی برای رهبران آن نیز غیرقابل‌باور به نظر می‌رسد. تصاویری در رسانه‌های اجتماعی منتشر می‌شود که مردانی مسلح و با چهره‌های جدی را نشان می‌دهد که در اتاق‌های رسمی دولتی ژست گرفته‌اند؛ اتاق‌هایی که مقامات ارشد حکومت سابق سریعاً ترک کرده‌اند. جهان در حیرت به تماشا نشسته، در حالی که درباره پیامدهای انتقال وزارت‌خانه‌ها، رسانه‌های دولتی، انبارهای تسلیحاتی و شبکه‌های برق به دست شورشیان فکر می‌کند.

چنین رویدادی تاکنون تنها دو بار به این شکل اتفاق افتاده است؛ بنابراین، احساس همبستگی میان طالبان در افغانستان و هیئت تحریرالشام قابل‌درک است. اولین کشوری که در ۸ دسامبر سقوط بشار اسد را به مردم سوریه تبریک گفت، افغانستان بود.

در واقع، بیانیه‌ای که توسط وزارت امور خارجه طالبان صادر شد، ابتدا به هیئت تحریرالشام تبریک گفت و سپس مردم سوریه را مخاطب قرار داد؛ گویی به پرسش‌هایی که پس از سقوط دولت بشار اسد مطرح شد، جان بخشید: آیا تحریرالشام همان طالبان سوریه است؟ آیا این تکرار سقوط افغانستان است؟ همان‌طور که گریم اسمیت، تحلیل‌گر ارشد گروه بین‌المللی بحران نوشته است: «هیچ نقشه راهی برای شورشیان اسلام‌گرای سوریه که با چالش اداره کشور مواجه هستند، وجود ندارد. اما پیشینه‌ای در افغانستان وجود دارد».

با وجود این شباهت‌ها، باید گفت که شرایط این دو مورد بسیار متفاوت است. به همین دلیل، برخی جنبه‌های این دو داستان نیز احساسات متفاوتی برمی‌انگیزند. برای چندین روز پس از ورود طالبان به کابل، به جز اطراف فرودگاه، جایی که ده‌ها هزار افغان وحشت‌زده برای فرار تلاش می‌کردند به پروازهای تخلیه دسترسی پیدا کنند، سایر اماکن و خیابان‌ها خالی بودند. اما در دمشق، مردم سوریه برای جشن و شادی به بیرون هجوم بردند.

آیا این به این دلیل است که بیشتر سوری‌ها خواهان یک حکومت اسلامی هستند و افغان‌ها چنین خواسته‌ای نداشتند؟ قطعاً خیر. افغانستان کشوری بسیار مذهبی‌تر است. در مقابل، سکولاریسم در بخش عمده‌ای از سوریه، به ویژه در شهرهای بزرگ، ریشه‌دار است.

توضیح این واکنش‌های متفاوت ساده به نظر می‌رسد: اگرچه اکثر افغان‌ها و سوری‌ها از حکومت‌های قبلی خود ناراضی بودند، اما نفرت سوری‌ها از بشار اسد به مراتب شدیدتر از نفرت افغان‌ها از اشرف غنی، رئیس‌جمهور برکنارشده افغانستان بوده و این نفرت کاملاً قابل‌توجیه است.

روایت دیگری نیز سریعاً شکل گرفت؛ اینکه هیئت تحریرالشام با توجه به تنوع مذهبی و سیاسی گسترده سوریه، درک کرده که نمی‌تواند کشور را مطابق خواسته‌های خود تغییر دهد. در طول سال‌هایی که تحریرالشام استان ادلب سوریه را اداره می‌کرد، شاهد بازگشایی یک کلیسا، برخورد با گروه‌های تروریستی تکفیری دارای جاه‌طلبی‌های جهانی و اجازه تحصیل به دختران بودیم.

هنگامی که این گروه از حما به حمص پیشروی کرد، از شهر سلمیه، که اکثریت اسماعیلی در آن سکونت دارند، چشم‌پوشی کرد و کاری به اقلیت مذهبی آن نداشت. وقتی وارد حلب شدند، به کشیش‌های محلی اطمینان دادند که قصد آزار و اذیت مسیحیان را ندارند. این رویدادها برخی مفسران را شیفته کرد. تیترهایی در رسانه‌های غربی منتشر شده که نام ابومحمد الجولانی، رهبر تحریرالشام را با واژه‌هایی مانند «عمل‌گرایی»، «تساهل» و «پلورالیسم» همراه کرده‌اند.

خیلی زود است که بگوییم این بازسازی عجولانه چهره هیئت تحریرالشام منطقی است یا خیر. اما کسانی که تحولات طالبان در افغانستان پوشش را داده و بارها از افغانستان تحت حاکمیت طالبان بازدید کرده، این موضوع را غیرقابل‌توجه نمی‌دانند. طالبان نیز در کارزار تبلیغاتی خود شعارهایی مشابه داشت: طالبان ۲.۰ به حقوق اقلیت‌ها احترام می‌گذارد، جهاد جهانی را رد می‌کند و حتی آموزش دختران در چهارچوب اصول اسلامی را می‌پذیرد. برخی دیپلمات‌های آمریکایی نیز این روایت را پیش می‌بردند، به این امید که خروج آمریکا از افغانستان قابل‌قبول‌تر به نظر برسد. با این حال، در آن زمان، کمترکسی در داخل یا خارج از افغانستان این ادعاها را باور داشت.

توضیحی بدبینانه و تا حدی واقعی این بوده که طالبان با نیروهای غربی می‌جنگیدند، نه با یکی از منفورترین دیکتاتوری‌های جهان. البته اگر با جنگجویان طالبان یا افغان‌های حامی آن‌ها صحبت کنید، داستان‌های زنده و واقعی زیادی از ناپدیدشدن‌ها، شکنجه‌ها، حملات شبانه، حملات پهپادی و زندان‌های مخفی که توسط جمهوری افغانستان و حامیان غربی آن اداره می‌شد، خواهید شنید. عکس یک راهروی زنگ‌زده در زندان تازه آزادشده صیدنایا در دمشق، شباهت عجیبی به عکس زندان بدنام بگرام در نزدیکی کابل دارد.

سه سال گذشته از اداره طالبان نشان می‌دهد که برای یک شورش اسلام‌گرایانه حفظ تمام وعده‌های انتخاباتی آسان نیست. عناصری در طالبان وجود دارند که خواهان حضور دختران در مدارس هستند، اما عناصر قدرتمندتر تحمل این ایده را ندارند. طالبان به عنوان یک سیاست رسمی، هیچ اقلیت دینی را مورد آزار و اذیت قرار نداده و تلاش جدی برای حفاظت از آن‌ها در برابر گروه‌هایی مانند داعش کرده، اما همچنین آن‌ها را شریک برابر در حکومت کشور نپذیرفته است. به هر حال، در طالبان ۲.۰ باید حداقل اندکی از طالبان ۱.۰ باقی بماند تا همچنان طالبان باشد.

هیئت تحریرالشام که دمشق را تصرف کرد، نسخه ۴.۰ این گروه بوده که می‌گوید خواهان دولتی فراگیر و وحدت‌بخش در سوریه است. اما باید به خاطر داشت که نسخه اولیه این گروه از گروهی منشعب شد که سرانجام به داعش رسید. ابومحمد الجولانی کار خود را به عنوان یکی از نزدیکان ابوبکر البغدادی، رهبر داعش آغاز کرد. هیئت تحریرالشام ۲.۰ تحت فرمان القاعده بود و هیئت تحریرالشام ۳.۰ به قدرتمندترین جناح اسلام‌گرا در ادلب تبدیل شد. آیا این سه مرحله تحول برای اطمینان‌دادن به سوری‌ها که این گروه کاملاً از ریشه‌های خود فراتر رفته، کافی است؟

زندگی در ادلب تحت حکومت هیئت تحریرالشام می‌تواند تا حدی روشنگر باشد. در طول حکمرانی خود و حتی پس از بازسازی چهره، این گروه مکان‌های تفریحی را بست، قوانین سخت‌گیرانه‌ای برای زندگی اجتماعی وضع نمود و گاهی افراد محکوم به ارتداد را اعدام کرد. یکی از کارکنان سیستم آموزشی استان گفت که مقامات هیئت تحریرالشام ترجیح می‌دادند دختران نوجوان را از کلاس‌ها منع کنند، اما پس از تهدید کشورهای غربی به قطع حقوق معلمان، مجبور شدند عقب‌نشینی کنند.

شواهدی وجود دارد که طی روزهای اخیر، تحریرالشام یا گروه‌های وابسته به آن اعدام‌هایی انجام داده‌اند و برخی شبه‌نظامیان از دستورات مبنی بر پرهیز از آسیب‌رساندن به مردم و ساختمان‌ها پیروی نکرده‌اند.

این بدان معنا نیست که هیئت تحریرالشام بتواند شیوه حکومت ادلب را در سراسر سوریه تکرار کند. طالبان برای حکمرانی اقتدارگرایانه بسیار آماده‌تر از هیئت تحریرالشام بود. بسیاری در پایتخت افغانستان از قدرت و شدت طالبان می‌ترسیدند، اما نه از دینداری آن‌ها. محافظه‌کاری عمیق فرهنگی در افغانستان باعث شد که مردمش با خوش‌بینی متوجه شوند که طالبان ۲.۰ زنان را در خیابان شلاق نمی‌زند یا دست هر جیب‌بر فقیر را قطع نمی‌کند. این موضوع همچنین باعث می‌شود که مردان افغان برای بهانه‌های طالبان در مورد محدودیت‌های اعمال‌شده بر زنان صبر بیشتری نشان دهند، حتی اگر عمیقاً از آن‌ها ناراضی باشند.

علاوه بر این، خدمات دولتی و جامعه مدنی افغانستان که می‌توانستند وزنه‌ای متعادل‌کننده در برابر طالبان باشند، تا زمان به دست گرفتن قدرت توسط این گروه کاملاً فروپاشیده بودند که بخش بزرگی از آن به دلیل تخلیه افراد تأثیرگذار توسط قدرت‌های خارجی بود. اما در دمشق، جایی که کسی از زنان بی‌حجاب یا زندگی شبانه همراه با مشروبات الکلی تعجب نمی‌کند، هیئت تحریرالشام با سطح انتظارات بالاتری برای پذیرش اجتماعی روبه‌رو خواهد بود. همچنین هیچ عملیات تخلیه‌ای برای خارج کردن جامعه مدنی سوریه از کشور وجود ندارد.

اما آنچه افغانستان می‌تواند به سوریه بیاموزد این بوده که بزرگ‌ترین عامل شکل‌دهنده جنبش‌های اسلام‌گرای تازه به قدرت رسیده فشار خارجی نیست؛ چه از سوی مردمی که بر آن‌ها حکومت می‌کنند، باشد و چه از سوی قدرت‌های خارجی یا تحریم‌های بین‌المللی. بلکه سیاست داخلی خود شبه‌نظامیان اهمیت دارد. اصلاح‌طلبان در میان شبه‌نظامیان با مبارزه دشوار درونی مواجه بوده و کنترل سربازانی که احساس می‌کنند آرمان‌هایشان قربانی شده، کار آسانی نیست.

 

 

 

 

 

 



بالا

بعدی * صفحة دری * بازگشت