افغانستتان انترنیشنل : طالبان با رد درخواستهای داخلی و بینالمللی برای تشکیل حکومتی فراگیر، همواره ادعا کرده که حکومت کنونی این گروه همهشمول است.
این گروه در برابر فشارهای جهانی برای ایجاد حکومت فراگیر مقاومت کرده و تاکید دارد که «تشکیل حکومت فراگیر مسئله داخلی است و کشورهای دیگر نباید در امور داخلی افغانستان دخالت کنند.»
با این حال، به گفته وزیر خارجه روسیه، طالبان عمدتاً به یک قوم و زبان تعلق دارد.
انحصارطلبی سیاسی و قومی به دردسری برای این گروه در یکی از پایگاههای قدرت آن در شمال افغانستان تبدیل شده است. بخشی از اعتراضهای این روزها در بدخشان، به خصوص در ولسوالی جرم، شکایت از انحصارطلبی قومی طالبان است. جالب اینجاست که این اعتراض در میان طالبان بدخشان نیز چشمگیر است.
در چند دهه گذشته، نظامهای حاکم در افغانستان از تنشهای قومی مشابه در امان نماندهاند. دامن زدن به جدالهای قومی، منجر به تضعیف گسترده و در مواقعی فروپاشی کامل نظامها در افغانستان شده است. به نظر میرسد این آتش دست به گریبان حاکمیت طالبان نیز خواهد برد.
بر اساس برخی فایلهای صوتی منتشر شده، طالبان محلی در بدخشان از نحوه تقسیم قدرت در میان این گروه، به خصوص در بدخشان ناراضاند. آنها باور دارند که رهبری طالبان در قندهار، به جای استخدام طالبان بدخشانی، نیروهای مورد اعتماد خود را از ولایتهای پشتوننشین به آنجا میفرستد.
با این که تنش دو روز گذشته در مورد اختلاف برسر از بین بردن مزارع کوکنار میان طالبان و کشاورزان محلی است، اما این اختلاف خیلی زود رنگ و بوی قومی گرفته است. چنانچه، کشاورزان معترض، با حمایت طالبان بدخشی، خواستار برکناری والی پشتونتبار بدخشان و بیرونشدن طالبان غیر محلی از این ولایت شدهاند. سال قبل نیز تنش برسر تخریب مزارع کوکنار به دعوای مشابه قومی با اداره محلی طالبان منتهی شده بود.
اعتراضها در بدخشان نشان میدهد که حاکمیت طالبان مستعد اعتراضها و شورشهای محلی با رنگ و بوی قومی است. رهبری طالبان با سپردن مقامهای خورد و بزرگ به افراد یک قوم (پشتون)، به تحریک و شعلهور کردن اعتراضهای محلی و منطقهای با مضمون قومی دامن میزند.
طالبان پس از بهدستگرفتن قدرت، بهتدریج نیروهای غیرپشتون را در میان خود تضعیف کرده و از صحنه قدرت کنار زده است. اعتراضات فرماندهان اوزبیک در ولایات شمالی مانند فاریاب و سرپل، و همچنین انتقادهای علمای برجسته از منابر و مساجد، گواهی بر رفتار قوممحور و تبعیضآمیز طالبان است.
به نظر میرسد که هبتالله آخندزاده بیشتر به حلقه قندهاری خود اعتماد دارد که بیشتر از ساخت قومی طالبان ناشی میشود. او حتی در تقسیم قدرت به طالبان مشرقی اعتماد نمیکند. سراجالدین حقانی و عبدالکبیر، دو چهره برجسته طالبان مشرقی به حاشیه رانده شده و در واقع، قربانی سیاست اقتدارگرایانه ملاهبتالله شدهاند.
هبتالله برای تثبیت و تقویت جایگاه خود به عنوان رهبر بلامنازع طالبان، به هیچ چهرهای در این گروه مجال قدرتنمایی و بلندپروازی نمیدهد. او پیوسته بر اطاعت از خود تاکید میکند و «اطاعت از خود را اطاعت از پیغمبر میداند.»
با این حال، هبتالله در بسیاری از موارد در نقش حاکم حوزه لوی قندهار عمل میکند. از تعیینات، سفرها و سخنرانیهایش پیداست که صرفاً به دو ولایت قندهار و هلمند متکی است. این مسئله خشم طالبان غیرقندهاری را برانگیخته است.
در این میان، طالبان بدخشانی که نقش مهمی در سقوط حکومت پیشین و تسخیر ولایات شمالی و همچنین شکست مقاومت پنجشیر ایفا کردند، تنها به یک پست نمادین در وزارت دفاع دست یافتهاند که هیچگونه تاثیرگذاری در سیاستگذاری، انتصابات یا فرماندهی نیروهای مسلح ندارد. طالبان بدخشانی نهتنها در رهبری کلان طالبان سهمی ندارند، بلکه حتی از میزان مشارکت خود در اداره بدخشان نیز شکایت دارند.
بازخوانی تجارب تاریخی
طالبان از تجربههای تلخ پنج دهه اخیر افغانستان درس نگرفتهاند. تاریخ سیاسی کشور نشان میدهد که قومگرایی و انحصارطلبی قدرت همواره به فروپاشی نظامها منجر شده است.
حزب دموکراتیک خلق در دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ بهدلیل اختلافات قومی و فردی میان جناحهای خلق و پرچم بهتدریج تضعیف شد و سرانجام فروپاشید. این اختلافات قومی حزب کمونیست، به پیروزی نهایی مجاهدین، به خصوص در اواخر حکومت داکتر نجیب کمک کرد.
پس از خروج اتحاد شوروی در افغانستان، داکتر نجیبالله برای حفظ قدرت خود روز تا روز به سیاستمداران و نظامیان وفادار به خود در حزب وطن و ارتش افغانستان که عمدتا از قوم خود وی بودند، متکی شد. او در شمال افغانستان میخواست که قدرت جنرال دوستم، فرمانده برجسته اوزبیکتبار را با تعیین چهرههای پشتون نزدیک به خود تضعیف کند. رویارویی قومی نجیبالله با دوستم نقطه آغاز سقوط حکومت وی در کابل بود. همین طور، برخی از جنرالان نزدیک به داکتر نجیب، در اعتراض به آنچه برخوردهای قومی رهبری حکومت عنوان میکردند، بهگونه پنهانی به احزاب جهادی کمک کردند تا پیروزی آن تسریع گردد.
پس از آن، مجاهدین که با دشواری حزب دموکراتیک خلق را شکست داده بودند، خود قربانی اختلافات قومی شدند. تقسیمبندی احزاب مجاهدین به گروههای قومی، درگیریهای خونینی را بر سر قدرت رقم زد. این درگیریها نهتنها مانع تشکیل یک دولت پایدار در کابل شد، بلکه به کشتار هزاران نفر و ویرانی شهرها، بهویژه پایتخت، انجامید.
در نتیجه این اختلافات، طالبان در دهه ۱۹۹۰ ظهور کرد. این گروه ماموریت خود را پایان دادن به جنگ داخلی و از بین بردن حاکمیت احزاب جهادی اعلام کرد. اما، این گروه به علت ترکیب یک دست قومی در تقابل با جبهه متحد قرار گرفت که عمدتاً متشکل از نیروهای غیرپشتون و آخرین بقایای حکومت تاجیکتبار برهانالدین ربانی بودند.
ساختار سیاسی پس از کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ نیز بر پایه قومیت شکل گرفت. تقسیم کرسیهای دولتی بر اساس قوم و مذهب، که بسیاری آن را «لبنانیزه کردن» افغانستان نامیدند، قومگرایی را بهصورت سازمانیافته در کشور نهادینه کرد. روندهای دموکراتیک و ارزشهای مدرن تحت تاثیر نگاه قومی و گروهی به شکست انجامید. از انتخابات ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۹، نقش قومیت در سیاست افغانستان بهوضوح قابل مشاهده بود. برخی ناظران باور دارند که تقلبهای سازمانیافته در انتخابات ریاستجمهوری ریشه در ترس و اضطراب ارگ از افتادن قدرت به دست اقوام غیرپشتون بود.
بازگشت طالبان به قدرت با ترکیب یکدست قومی، پیشرفتهای اندک سیاسی و اجتماعی در روابط بین قومی افغانستان، به ویژه بین فعالان و کنشگران سیاسی افغان را به خطر انداخته است. این گروه با انحصار قدرت سیاسی این تلقی را به وجود آورده است که دولت افغانستان تحت کنترول یک زبان و یک قوم قرار دارد. رفتارهای طالبان در چهار سال گذشته بهطرز بیسابقهای منازعه قومی در افغانستان را برجسته کرده است.
سیاستمداران پشتونتبار مخالف طالبان میگویند که تمام اقوام افغانستان، به ویژه پشتونها، قربانی سیاستهای طالبان هستند. آنها بهوضعیت زنان، فقر و استبداد گسترده طالبان اشاره می کنند که به تمام گروههای قومی آسیب زده است.
دور باطل سقوط
ورود کمونیستها و مجاهدین به منازعات قومی و شکست دولتهای آنها در حوزه حکمرانی خوب به پایان حکمرانی آنان منجر شد. طالبان نیز از این قاعده مستثنا نیست. طالبان یکشبه از یک گروه شبهنظامی به یک نیروی حاکم در افغانستان تبدیل شد. این در حالی است که این گروه توانایی، منابع، بینش و تدبیر لازم را برای اداره یک کشور متکثر قومی با مشکلات اقتصادی فراوان ندارد. طالبان با زور نظامی زمام کشوری را به دست گرفته است که بیش از نیمی از جمعیت آن به کمکهای امدادی جهان نیاز دارند.
ماهیت قومی طالبان باعث شده است که سیاستهای این گروه با انتقادهای روزافزون داخلی و بینالمللی روبهرو شود. حتی متحدان منطقهای طالبان نیز از تبعیض و بیعدالتی حاکم در رژیم حاکم در افغانستان نتوانستند چشمپوشی کنند. کشورهای همسایه و منطقه پیوسته بر احترام به تکثر قومی و مذهبی افغانستان تاکید میکنند و خواستار تشکیل حکومت فراگیر ملی در کشور هستند.
طالبان ممنوعیت کشت کوکنار را که برای اعتبار این گروه در نزد کشورهای منطقه و جهان اهمیت دارد، نمیتواند بدون تنش به اجرا بگذارد. همین اکنون منتقدان طالبان میگویند که این گروه در حالی مزارع کوکنار را در بدخشان از بین میبرد که این مزارع در ولایتهای سنتی کشت خشخاش از بین نرفته است.
در اینجا یک نکته مهم است که نارضایتی طالبان محلی از نداشتن نقش پررنگ در اداره طالبان در بدخشان، به برداشت کشاورزان معترض از عملکرد قومی طالبان دامن زده است.
بعید نیست که مدیریت اقتصادی و سیاسی ناکام طالبان، نارضایتی از این گروه را در شمال افغانستان و دیگر مناطق غیرپشتوننشین بیشتر از هر جای دیگر پررنگ کند. مخالفان طالبان، از جمله در میان فعالان سیاسی و فرهنگی غیرطالب، نیز به سرعت از این نارضایتی و تنش برای تضعیف اعتبار و توان حکومت طالبان استفاده میکنند.
مشخص نیست که طالبان که بر محور جغرافیا، قوم و قبیله تقسیم شده است، تا چه زمانی از ترس فروپاشی از کنار اختلافات خود میگذرند. اما، این سناریو را نباید از نظر دور داشت که ناکامی سیاسی و اقتصادی هبتالله از یکسو و گسترش دامنه نارضایتی از حاکمیت قومی طالبان در ولایت غیرپشتون از سوی دیگر، حاکمیت طالبان را وارد بحرانهایی خواهد ساخت که به فروپاشی دولتهای نجیبالله و مجاهدین منجر شد.
افغانستان انترنیشنل : در ۲۱ می ۲۰۱۶، سه روز پس از کشته شدن ملا اختر محمد منصور، رهبر پیشین طالبان، گفتوگوها میان اعضای این گروه بر سر انتخاب یک رهبر جدید آغاز شد. در نتیجه مذاکرات در ۲۵ می، ملا هبتالله آخندزاده، یکی از گزینهها یا افرادی بود که برای رهبری طالبان مورد توافق قرار گرفت.
با این حال، اختلافات داخلی همچنان وجود داشت؛ زیرا برادر و پسر ملا محمدعمر، بنیانگذار گروه طالبان، پس از مرگ او ادعای حق رهبری طالبان را داشتند و زمانی که ملا اخترمحمد منصور کشته شد، این موضوع بار دیگر مطرح شد.
به همین ترتیب گروه ملا محمد رسول که از جنبش طالبان جدا شده و خود را رئیس شورای عالی امارت اسلامی افغانستان معرفی کرده بود، نیز در این درگیری دست داشت و ملا هبتالله را به عنوان امیر نپذیرفت.
اگرچه این بحران طولانیمدت بود اما تنها چند روز بعد، در ۲۹ می ۲۰۱۶، هبتالله آخندزاده به عنوان رهبر جنبش طالبان تعیین شد.
ملا هبتالله از نظر قومی نورزی و قندهاری است. با این حال، از نظر مذهبی پیرو سرسخت مکتب دیوبندی تندرو است و بسیاری از مقامهای طالبان بهطور مستقیم و غیرمستقیم شاگردان این گرایش فکریاند.
ملا هبتالله در زمان جنگ با شوروی سابق با مولوی محمدیونس خالص رابطه حزبی داشت و به فرماندهی ملا محمدحسن آخند، رئيسالوزرای کنونی طالبان، در قندهار علیه روسها جنگید.
چرا هبتالله به عنوان رهبر طالبان انتخاب شد؟
هر چند ملا هبتالله در دوره اول طالبان در هیچ سمت برجستهای کار نکرده بود اما او روابط نزدیکی با ملا عمر، رهبر پیشین طالبان داشت.
در سال ۲۰۱۶، ملا عبدالمنان نیازی یکی از اعضای طالبان به رسانهها گفت که بین ملا عمر و ملا هبتالله رابطه محترمانهای وجود دارد و ملا عمر او را بر اساس اعتماد ویژه بهعنوان رئیس دادگاههای نظامی منصوب کرده است.
پس از سقوط حکومت طالبان، ملا هبتالله مدت کوتاهی در قندهار ماند و سپس به کویته رفت و در دارالعلوم کچلاغ به تدریس پرداخت.
پس از تایید خبر مرگ ملا محمد عمر و تعیین ملا اختر محمد منصور به عنوان امیر طالبان، ملا هبتالله به عنوان معاون وی آغاز به کار کرد. در همان زمان، او یکی از افرادی بود که به سرعت با استخبارات پاکستان ارتباط برقرار کرد.
پروسه انتصاب ملا هبتالله پس از ترور ملا اختر محمد منصور اگرچه دیری نپایید، اما خالی از جنجال نبود. او از چند جهت قویتر از دیگر رهبران طالبان بود که در ادامه به آن پرداخته میشود.
جنبه مذهبی و مواضع تندروانه
به تاریخ ۲۶ جولای ۲۰۱۷، طالبان حملات شدیدی را علیه پاسگاههای امنیتی و پایگاههای نظامی در ولسوالی گرشک ولایت هلمند راهاندازی کردند. اولین حمله آنها به شکل یک حمله انتحاری با موتر بمبگذاری شده صورت گرفت که حلقه امنیتی ولسوالی را شکست.
در جریان این درگیریها، طالبان چندین پاسگاه امنیتی را تصرف کردند، اما یک پایگاه نظامی به نام «باری» در همین منطقه در برابر طالبان مقاومت کرد. تسخیر این مرکز کار سخت و خونینی بود. طالبان باید دیوارها را با نارنجک خراب میکردند و موانع مستحکم را با مواد منفجره از بین میبردند.
این مأموریت خونین به بمبگذاران انتحاری جوخه موسوم به «قطعه منتظره» سپرده شده بود که خالد عبدالرحمان، پسر ملا هبتالله در میان آنها حضور داشت. خالد انتحار نکرد، اما در حین قرار دادن مواد منفجره روی دیوارهای دفاعی پایگاه، مواد منفجر شد و او جان باخت.
گفته میشود که او با اجازه پدر و مادرش به یک عملیات انتحاری رفته است.
هبتالله آن را «حمله استشهادی» خواند و طالبان نیز این رویداد را با افتخار «شهادت» خواندند و گفتند که این امر نشانه صداقت رهبرشان است. این موضوع ملا هبتالله را بیش از پیش در میان طالبان محبوب کرد و به این ترتیب اعضای این گروه او را رهبری میدانستند که بر عقاید خود ایستاده بود و حاضر بود خانوادهاش را نیز قربانی کند.
ملا هبتالله از نظر دانش دینی، از بالاترین درجات در میان رهبران طالبان برخوردار است؛ عناوین شیخالحدیث و شیخالقرآن را در کنار نام خود دارد و فتواهای متعددی در حمایت از جنگ در افغانستان صادر کرده است.
از منظر دینی، فتوای او قویتر از هر عالم دینی دیگر مورد نظر طالبان به حساب میآمد و از سوی دیگر، بهعنوان مدرس دارالعلوم کچلاغ، فتوایش مورد قبول همه طلبههای مستقیم و غیرمستقیم او بود.
وی در سالهای ۲۰۰۳، ۲۰۰۴ و ۲۰۰۶ با صدور فتواهای ویژه جنگ افغانستان را «جهاد» خواند و زمانی که در سال ۲۰۱۶ ملا محمد یعقوب مجاهد و سراجالدین حقانی را بهعنوان معاونین خود منصوب کرد، با صدور فتوا به جنگ در افغانستان شدت بخشید.
وابستگی قومی ملا هبتالله
ملا هبتالله از نظر قومی از قبیلهای است که همیشه با اچکزیها جنگیده است. او از طایفه نورزی است که شاخهای از طایفه درانی محسوب میشود.
مسئله قومیت نیز در انتخاب هبتالله جدی و مهم بود؛ زیرا در زمان حکومت پیشین، اچکزیها در قندهار قدرت داشتند و تنها مردمی که میتوانستند با آنها مخالفت کنند نورزیها بودند.
جنبه نظامی و اطلاعاتی
هرچند ملا هبتالله تجربه نظامی نداشت، با این حال، در حالی که جنگ علیه طالبان توسط حکومت پیشین تشدید میشد، این گروه بیش از هر چیز به رهبری نیاز داشتند که فتواها و سخنان وزین دینی و مذهبی او را داشته باشد و ملا هبت الله بهترین گزینه به حساب میآمد.
جنگ عمدتاً توسط تعدادی از فرماندهان نورزی، خانواده ملا عمر (برادر و پسر)، سراجالدین حقانی و دوستان نزدیک ملا اختر محمد منصور که روابط نزدیکی با ایران داشتند، رهبری میشد.
این جنگ همچنین توسط فرماندهان نورزی و نزدیکان ملا اختر محمد منصور، مانند ابراهیم صدر، ملا نعیم بریچ، قیوم ذاکر، ملا شیرین، یوسف وفا، عبدالاحد طالب و تعدادی دیگر که بسیاری از آنها توسط سازمانهای بینالمللی و ایالات متحده به قاچاق مواد مخدر بین ایران، پاکستان و افغانستان متهم شدند، از نظر اقتصادی تامین شد.
در همان حال، ملا هبتالله از یکسو روابط نزدیکی با محافل استخباراتی پاکستان داشت و از سوی دیگر دوستان نزدیک ملا اختر محمد منصور، رهبر پیشین طالبان که بسیاری از آنان شاگرد هبتالله بودند، سابقه دوستی با ایران داشتند و همین امر انتصاب او بهعنوان امیر طالبان را اجتنابناپذیر کرد.
اهمیت مدرسه کچلاغ در انتخاب هبتالله
مدرسه ملا هبتالله در کچلاغ در منطقهای به نام «کچلاغ» در نزدیکی شهر کویته در ایالت بلوچستان و بسیار نزدیک به مرز افغانستان ساخته شده است. این منطقه از دیرباز یک پناهگاه مهم مذهبی و استراتژیک برای رهبران طالبان به شمار میرفته است.
مدرسه الحقانیه کچلاغ یا دارالعلوم کچلاغ یکی از مهم ترین مراکز آموزش دینی طالبان بود که ملا هبت الله آخندزاده در آن تدریس میکرد.
این مدرسه در نزدیکی شرق کویته قرار دارد و از اینجا بود که طالبان تربیت دینی، اخلاقی و فکری خود را دیدند و هرکسی به راحتی نمیتوانست به آنجا راه پیدا کند.
حامد کرزی و محمداشرف غنی، روسای جمهور پیشین افغانستان، مدرسه کچلاغ را مرکز اطلاعاتی پاکستان میدانستند.
این مدرسه از آن جهت اهمیت داشت که بسیار مجهز بود، مدرسان آن از روحانیون تندرو عقیدتی دیوبندی بودند و شیخالحدیثهایی نیز مانند ملا هبت الله در آنجا تدریس میکردند.
اهمیت این مدرسه نیز در این است که فتوای جنگ علیه حکومت دموکراتیک افغانستان از این مدرسه صادر شده و این مدرسه منبع مشروعیت دینی طالبان بوده است.
مدرسه کچلاغ مرکزی برای تفسیر و فقه با قرائت افراطگرایانه بود که در شکلگیری فکری طالبان نقش بهسزایی داشت. موضوعاتی که در آنجا تدریس میشد از منظر مکتب تندرو دیوبندی ارائه شد.
یک پایگاه مهم نظامی پاکستان به نام دی ۱۳۴ در ۱۲ کیلومتری این مدرسه قرار داشت که اهمیت آن را از منظر امنیتی افزایش میدهد و شهرت آن به عنوان پناهگاه امن برای رهبری طالبان نشان میدهد که از پشتیبانی اطلاعاتی قوی برخوردار بوده است.
رهبر مدرسهای که منبع مشروعیت دینی برای طالبان است، میتواند احتمال انتصاب آن شخص به عنوان رهبر طالبان را افزایش دهد.
ملا هبت الله با توجه به تمام شاخصهای فوق، نه سال پیش به عنوان امیر طالبان انتخاب شد و حکومت او هنوز ادامه دارد.
جهانبینی ملا هبتالله
ملا هبتالله آخندزاده یکی از رادیکالترین پیروان مکتب دیوبند است که نه تنها دیدگاهی تند و خشن نسبت به جوامع غیراسلامی دارد، بلکه نسبت به آموزش زنان، ارزشهای مدنی، غرب زدگی و فناوری مدرن نیز ذهنیتی عمیقاً منفی دارد. او از اجرای تفاسیر تند دینی در پوشش شریعت دفاع میکند.
یکی از اعضای دفتر طالبان در قطر که نخواست نامش فاش شود، گفت: «ملا هبتالله در تمام عمر خود هرگز به رادیو گوش نداده، تلویزیون تماشا نکرده و با رسانههای دیجیتال مدرن تماس نداشته است.» این اظهارات نشانه این است که او در یک محیط اطلاعاتی به شدت کنترولشده و محدود زندگی میکند.
با این حال، منابع نزدیک به هبتالله میگویند که رهبر طالبان از زمان به قدرت رسیدن، به ندرت به برخی از رادیوهای خارجی گوش میدهد و مقامهای طالبان سعی میکنند پیامهای خود را از این طریق به او برسانند.
آیا هبتالله اسیر زندان اطلاعاتی شده است؟
«انزوای اطلاعاتی» وضعیتی است که فرد در محاصره یک حلقه محدود و همفکر قرار میگیرد و همه اطلاعات، تحلیلها و گزارشها تنها از طریق این شبکه بسته به دست او میرسد. این گونه افراد هیچ ارتباطی با رسانهها ندارند، از تغییرات جهان بیرون بیخبرند و ذهنشان بهروی حقایق، انتقادها و دیدگاههای جایگزین بسته میماند. ملا هبتالله نمونه بارز این نوع انزوای اطلاعاتی نگریسته میشود.
«اتاق پژواک»
زمانی که یک رهبر فقط به اطلاعاتی دسترسی دارد که با دیدگاههای خودش سازگار و همراستا است، این حالت وضعیتی را ایجاد میکند که از آن بهعنوان «Echo Chamber» یا اتاق پژواک (تایید) یاد میشود. در چنین فضایی، دیدگاههای مخالف یا پنهان میمانند یا خصمانه تلقی میشوند. نتیجه این است که تفکر رهبر حتی مغرضانهتر، مستبدتر و سفتتر میشود، زیرا هیچکس به او نمیگوید «تو اشتباه میکنی» یا «مردم ناامید و عصبانیاند».
نه سال انزوای اطلاعاتی
ملا هبتالله آخندزاده از سال ۲۰۱۶ در یک محیط به شدت محافظت شده و منزوی بهسر میبرد. حلقه ملاقاتها و تماسهای او از یک حلقه اطلاعاتی، مذهبی و وفادار بسیار محدود تشکیل شده است. او نه در معرض رسانه است، نه در معرض افکار آزاد است، نه بخشی از هیچ گفتمانی بوده، نه با فناوری آشناست و نه درک عمیقی از تحولات جهانی دارد.
این انزوای نه ساله اطلاعاتی نه تنها مستقیماً بر جهانبینی شخصی او تأثیر گذاشته است، بلکه تأثیر عمیقی بر سیاستهای تندروانه طالبان از جمله ممنوعیت تحصیل زنان، محدودیت روابط بینالمللی و سرکوب آزادیهای مدنی داشته است.
تا زمانی که رهبر طالبان از این زندان اطلاعاتی بیرون نشود و به منابع مستقل، انتقادات، دیدگاههای جایگزین و واقعیتها دسترسی پیدا نکند، هیچ تغییر اساسی در سیاستهای طالبان رخ نخواهد داد. زندانهای اطلاعاتی نه تنها یک فرد را منزوی می کنند، بلکه سرنوشت کل یک ملت را نیز به گروگان می گیرند.
داعش هنوز وجود دارد؟/ داعشی ها اکنون کجا هستند؟
داعش؛ سایهای که هنوز در کمین است: از ویرانههای سوریه و عراق تا مخفیگاههای جدید در آفریقا و افغانستان، داعشیها کجا پنهان شدهاند و آیا هنوز تهدیدی برای جهان هستند؟
به گزارش تابناک، گروه دولت اسلامی عراق و شام (داعش)، به عنوان سفاک ترین و خشن ترین جریان تروریستی در عصر حاضر شناخته می شود، این گروه که در سال ۲۰۱۴ با ادعای خلافت جهانی به اوج قدرت خود رسید، پس از شکست سرزمینی در عراق و سوریه در سالهای ۲۰۱۷ و ۲۰۱۹، همچنان به عنوان یک تهدید تروریستی فراملی اما نیمه جان باقی مانده است.
وضعیت کنونی گروه تروریستی داعش که روزی نه چندان دور، سر خط اخبار همه دنیا بود، چیست؟ داعش اکنون کجاست؟ اصولا وجود دارد ؟ اگرچه این گروه دیگر کنترل مناطق وسیع را در اختیار ندارد، اما با تغییر استراتژی و تمرکز بر فعالیتهای شورشی و حملات پراکنده، به حیات خود ادامه میدهد.
وضعیت کنونی داعش
داعش پس از از دست دادن قلمروهای اصلی خود در عراق و سوریه، به یک گروه شورشی
با فعالیتهای پراکنده تبدیل شده است. این گروه در سال
۲۰۲۵
همچنان در مناطق مختلف جهان، بهویژه در خاورمیانه، آفریقا و آسیای مرکزی، فعال
است. اگرچه دیگر یک "شبهدولت" نیست، اما هستههای کوچک و پراکنده آن همچنان
توانایی انجام حملات تروریستی را دارند.
بر اساس گزارش جبهه متحد افغانستان تحت رهبری سمیع سادات در ژوئن ۲۰۲۴، شاخه داعش خراسان (ISIS-K) حدود ۹,۰۰۰ جنگجو در افغانستان دارد و ظرفیت حمله به سراسر منطقه را پیدا کرده است. تخمینهای دیگر از منابع بینالمللی نشان میدهد که تعداد کل جنگجویان داعش در سراسر جهان ممکن است بین ۱۰,۰۰۰ تا ۲۰,۰۰۰ نفر باشد، اگرچه این آمار به دلیل ماهیت مخفی فعالیتها دقیق نیست.
بر اساس دادههای بخش مانیتورینگ بیبیسی، حملات داعش در سال
۲۰۲۳
به شدت کاهش یافته بود، اما در سال
۲۰۲۴،
بهویژه در افغانستان و آفریقا، شاهد افزایش فعالیتها بودیم. به عنوان مثال،
داعش در افغانستان در سال
۲۰۲۳
مسئولیت
۲۰
حمله را بر عهده گرفت. همچنین، حمله تروریستی
۱۳
دی
۱۴۰۲ (۳
ژانویه
۲۰۲۴)
در کرمان، ایران، که توسط وزارت اطلاعات ایران به داعش نسبت داده شد،
نشاندهنده ادامه تهدید این گروه است.
چه مناطقی از جهان اسلام خطر رشد داعش را دارد؟
داعش در کشورهایی قادر به گسترش است که دولتهای آنها ضعیف یا بسیار ناتوان باشند. همچنین دسترسی به دریا و مسیرهای مهاجرتی مناسب برای آنها وجود داشته باشد. علاوه بر این، از دیدگاه رهبران داعش، وجود ضعفهای امنیتی و شرایط اجتماعی مناسب برای حضور این گروه اهمیت دارد. همچنین زمینههای فرهنگی و سایر عوامل باید مهیا باشد تا داعش بتواند مورد پذیرش قرار گیرد و در آن منطقه مستقر شود. در واقع، ناکارآمدی سیستم امنیتی، ارتباطات زمینی، و وجود محرومیتهای اجتماعی (که برای داعش جذابیت دارد) از عوامل کلیدی هستند. شرایط اجتماعی و وضعیت اقتصادی باید به گونهای باشد که حضور داعش برجستهتر شود و به عنوان گزینهای جذاب برای مردم مطرح گردد.
با این توضیح، داعش توانسته در برخی کشورها حضور چشمگیری داشته باشد. در این
میان، کشورهایی با دولتهای ضعیف یا دولتهای مرکزی که توانایی کنترل کامل بر
قلمرو خود ندارند، به داعش کمک میکنند تا آن مناطق را به عنوان پایگاه خود
انتخاب کنند. برای مثال، نیجریه هرچند دارای دولتی قدرتمند است، اما در مناطق
شمالی خود با چالشهایی مواجه است. همچنین، دولت مصر در صحرای سینا (منطقهای
دورافتاده) زمینهای برای فعالیت داعش فراهم کرده است. داعش همچنین در کشورهایی
مانند مالی، چاد و نیجر، که دولتهای ضعیفی دارند، حضور خود را گسترش داده است.
علاوه بر این، داعش تلاش کرده گروههای تکفیری موجود در این مناطق را (به نحوی که با داعش بیعت کنند) تقویت کند. برای نمونه، گروه انصار بیتالمقدس که با داعش بیعت کرده، در سومالی نیز با گروه الشباب، که پیشتر با القاعده پیوندهایی داشت، اکنون روابطی با داعش برقرار کرده است.
در واقع، داعش کوشیده از وجود گروههای افراطی تکفیری در مناطق مختلف آفریقا
بهرهبرداری کند. همچنین، داعش تلاش کرده در مناطق نفتخیز حضور پررنگتری
داشته باشد. برای مثال، تلاش داعش برای حضور در نیجریه، کشوری نفتخیز، مشهود
است و حتی گفته میشود داعش با شرکتهای بزرگ نفتی ارتباطاتی دارد. شاید یکی از
ابزارهای شرکتهای بزرگ نفتی برای کنترل کشورهای اسلامی و خدشهدار کردن چهره
اسلام، از طریق داعش باشد.
موضعگیریهای
علمای اهل تسنن بسیاری از بسترهای موجود در آفریقا برای حضور داعش را از بین
برده است. از سوی دیگر، دولتها نسبت به داعش حساسیت زیادی پیدا کردهاند و
همکاریهای نسبی برای مقابله با نیروهای داعش وجود دارد.
در حال حاضر، دولت مستقر در سومالی در تأمین امنیت کشور ناتوان است و قدرت آن تنها در پایتخت، یعنی موگادیشو، متمرکز است. همچنین، در نیجریه و مالی نیز نگاهی جدی به مقابله با داعش وجود دارد. در سایر کشورها به نظر نمیرسد داعش توانسته باشد یا بتواند نقش مهمی ایفا کند. همچنین، داعش نمیتواند حضوری مشابه آنچه در سوریه و عراق داشت، در کشورهای آفریقایی داشته باشد.
در واقع، در سوریه و عراق، انگیزههای خارجی نیز به داعش کمک میکرد و
محمولههای مختلفی از سوی کشورهای غربی در اختیار داعش قرار میگرفت، با هدف
تأمین امنیت اسرائیل و تضعیف سوریه. اما چنین انگیزهای از سوی بازیگران خارجی
برای کشورهای آفریقایی وجود ندارد. بنابراین، انگیزهای که باعث شود کشورهای
غربی به طور پنهانی به داعش کمک کنند، در این منطقه دیده نمیشود و به همین
دلیل داعش نمیتواند مانند سوریه و عراق، حضور گستردهای در کشورهای آفریقایی
داشته باشد.
در برآوردهای آماری مختلف، اطلاعات بسیار متفاوتی ارائه شده است. برخی آمارها
از
۸۸
هزار نفر، برخی از
۱۰۰
هزار نفر یا
۵۰
هزار نفر و غیره سخن گفتهاند. در واقع، تعداد این نیروها در شهرها متغیر است.
هنگامی که شرایط بحرانی میشود، این نیروها به سوریه و عراق میروند. همچنین،
بخشی از نیروهای داعش ممکن است در مناطق دورافتاده، کوهها و غیره حضور داشته
باشند. علاوه بر این، در شمال نیجریه نیز آمار دقیقی از تعداد نیروهای داعش در
دست نیست. زیرا گروه مسلح بوکوحرام با داعش بیعت کرده، اما شهرهای نیجریه را با
خود همراه ندارد و در وضعیت متغیری قرار دارد. بنابراین، برآورد کلی از حضور
داعش در آفریقا وجود ندارد و در هیچ شهری از شهرهای آفریقا، کسی پرچم داعش را
برافراشته نکرده است. برخلاف برخی شهرهای عراق و سوریه که در روزهای ابتدایی از
داعش حمایت میکردند و به نفع آن شعار میدادند، در کشورهای آفریقایی چنین چیزی
مشاهده نشده است. علاوه بر این، داعش اکنون در ضعیفترین موقعیت خود قرار دارد.
موضوع به مردم و روحانیان اهل سنت بستگی دارد. اگر زمینههای لازم برای حضور در
شبکهها وجود نداشته باشد و نتوانند مردم را فریب دهند، در این صورت نمیتوانند
حوزههای اجتماعی و سیاسی را تحت تأثیر قرار دهند. دومین مسئله به توانایی
دولتها بازمیگردد. اگر دولتها بتوانند امنیت مرزهای طولانی آفریقا را تأمین
کنند، از شکلگیری داعش جلوگیری خواهد شد. وجود مرزهای طولانی، کمبود ابزار و
نیروها برای کنترل مرزها، نارضایتی اجتماعی، شرایط نابسامان اجتماعی و مشکلات
اقتصادی میتواند انگیزهای برای حضور داعش باشد. در برخی کشورها، وجود معادن
جدید نفت، محصولات کشاورزی و غیره میتواند شرایط نابسامان اجتماعی و مشکلات
اقتصادی را تشدید کند. کشورهای غرب آفریقا نمونه خوبی برای این مشکل هستند،
هرچند نوعی رفاه نسبی اجتماعی در این کشورها ایجاد شده است، اگرچه با
استانداردهای مطلوب فاصله دارد؛ اما همین موضوع خود باعث کاهش تمایل افراد برای
پیوستن به داعش شده است.
امکانات داعش
داعش دیگر منابع مالی گستردهای مانند درآمد نفتی یا مالیاتگیری از مناطق تحت کنترل خود در اوج قدرت (۲۰۱۴-۲۰۱۵) ندارد. با این حال، این گروه همچنان از روشهای زیر برای تأمین مالی استفاده میکند: قاچاق مواد مخدر، اخاذی از تجار محلی، و جمعآوری کمکهای مالی از حامیان خصوصی در برخی کشورها، بیشتر سلاحهای داعش همچنان از زرادخانههای قدیمی عراق (دوران صدام حسین) مانند کلاشنیکف، مسلسل پیکا و راکتاندازهای آرپیجی-۷ تأمین میشود. همچنین، غنائم جنگی از درگیریهای محلی در سوریه، افغانستان و آفریقا به تقویت توان نظامی آنها کمک کرده است.
داعش از شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای رمزنگاریشده برای جذب نیرو و انتشار پروپاگاندا استفاده میکند. مجله آنلاین "دابق" و کانالهای تلگرامی همچنان ابزارهای کلیدی برای گسترش ایدئولوژی هستند.
مناطق تحت سیطره
داعش دیگر کنترل سرزمینی گستردهای مانند سالهای
۲۰۱۴-۲۰۱۷
ندارد، اما هستههای شورشی و پراکنده آن در مناطق زیر فعال هستند:
عراق و سوریه: مناطق کوچکی در نواحی مرکزی و مرزی عراق و سوریه همچنان شاهد
فعالیتهای پراکنده داعش هستند. این مناطق عمدتاً بیابانی و کوهستانی هستند و
به دلیل ضعف حاکمیت مرکزی، پناهگاههای مناسبی برای این گروه فراهم میکنند.
افغانستان: شاخه داعش خراسان (ISIS-K) در مناطق مرزی شمال، شمال شرق و شمال غرب افغانستان، بهویژه در نزدیکی تاجیکستان، پاکستان و چین، فعال است. این مناطق به دلیل کوهستانی بودن، بستر مناسبی برای حملات مرزی فراهم میکنند.
آفریقا: داعش در غرب آفریقا (بهویژه مالی، نیجریه و منطقه ساحل)، صحرای آفریقا، سومالی، موزامبیک و جمهوری دموکراتیک کنگو حضور دارد. از سال ۲۰۲۳، بخشهای وسیعی از مالی تحت کنترل داعش قرار گرفته است.
آسیای مرکزی: حضور داعش در کشورهایی مانند ازبکستان و تاجیکستان گزارش شده است. به عنوان مثال، انتشار تصاویری از اهتزاز پرچم داعش در تاشکند و حضور ۵۵۰ جنگجوی ازبک در عراق و سوریه نشاندهنده نفوذ این گروه است.
گفتمان داعش
گفتمان داعش همچنان بر پایه ایدئولوژی جهادگرایی سلفی و ادعای خلافت جهانی است.
این گروه از تفکرات افرادی مانند ابن تیمیه، سید قطب و یوسف القرضاوی برای
توجیه اقدامات خود استفاده میکند.
عوامل درونی (استبداد سیاسی، ضعف دموکراسی، تکثر قومی-مذهبی) و عوامل خارجی (ترویج اندیشههای تکفیری، رقابت ژئوپلیتیکی) به عنوان دلایل اصلی ظهور داعش شناسایی شدهاند.
داعش چه تغییرات گفتمانی را تجربه کرده است؟
پس از سیطره طالبان بر افغانستان، داعش تلاش کرده گفتمان خود را از پشتونزبان
به فارسیزبان تغییر دهد تا در میان جوانان تاجیک و فارسیزبان نفوذ کند. این
تغییر به دلیل رقابت با طالبان و تلاش برای جذب نیرو از مناطق فارسیزبان است.
داعش با بهرهگیری از نارضایتیهای اجتماعی، فقر، و سرکوبهای سیاسی در کشورهایی مانند تاجیکستان، جوانان را به سوی خود جلب میکند. به عنوان مثال، ممنوعیت ریش برای جوانان در تاجیکستان و حاکمیت ضددینی امامعلی رحمان، زمینه را برای جذب نیرو توسط داعش فراهم کرده است.
تاکتیک های داعش چیست؟
داعش پس از از دست دادن قلمرو، استراتژی خود را از کنترل سرزمینی به عملیات
شورشی و حملات تروریستی تغییر داده است: : استفاده از بمبگذاران انتحاری
همچنان یک تاکتیک کلیدی است، مانند حمله به مسجد شیعیان در کابل و دادگاه عالی
کابل در سال
۲۰۱۷.
بمبهای کنار جادهای یکی از شناسنامه های داعش در عملیات جنگی است که همچنان
ادامه دارد، داعش از خودروهای هاموی برای نزدیک شدن به نیروهای امنیتی و
انجام حملات انفجاری استفاده میکند، بهویژه در جریان تصرف شهر رمادی.
استراتژی داعش
داعش مناطق مرزی و فاقد حاکمیت قوی را هدف قرار میدهد، مانند مناطق کوهستانی
افغانستان و بیابانهای عراق و سوریه، این گروه همچنین با ایجاد هستههای شورشی
در آفریقا و آسیای مرکزی، به دنبال گسترش نفوذ خود است. استراتژی داعش بر پایه
ایجاد اخلال در ساختارهای قدرت محلی و تبدیل پیروزیهای نظامی به دستاوردهای
سیاسی است.
جیشالعدل؛ روابط طالبان و ایران چگونه عمیقتر میشود؟
افغانستتان انترنیشنل : روابط بین کابل و تهران دستخوش تغییر جدی شده است. یکی از نشانههای بزرگ این تغییر، گسترش همکاریهای اطلاعاتی بین دو طرف در مقابله با گروه مسلح جیشالعدل است.
اسناد صادر شده توسط ریاست استخبارات طالبان که یک نسخه از آن به افغانستان اینترنشنال رسیده، حضور نیروهای جیشالعدل در برخی از نقاط افغانستان را نشان میدهد. این اسناد شامل نامههای رسمی و نقشههایی هستند که اطلاعاتی را درباره حضور گروه جیشالعدل در برخی مناطق افغانستان فاش میکنند. بر اساس این اسناد، ریاست استخبارات به دفتر ریاستالوزرا گزارش داده است که اعضای جیشالعدل در برخی مناطق مرزی در غرب افغانستان حضور دارند.
در میان این مناطق مشخصشده، از میرآباد و چهاربرجک در ولایت نیمروز، توج و اناردره در ولایت فراه، چاهریگ و کوهستان در ولایت هرات، و بهرامچه در ولایت هلمند نام برده شده است.
در اسناد رسمی دیده میشود که ریاست عمومی استخبارات طالبان نوشته است که از احتمال فعالیت دو شاخه جیشالعدل، شاخهای تحت رهبری شیخ ضیایی و شاخهای تحت رهبری مولوی نعمتالله، در غرب افغانستان نگران است.
یک منبع از دفتر ریاستالوزرای طالبان صحت این اسناد را تایید کرد و افزود که این اطلاعات به درخواست مولوی محمد کبیر، معاون سیاسی سابق ریاستالوزرا، از سوی ریاست استخبارات به ارگ فرستاده شده بود.
یک عضو شورای امنیت ملی جمهوری سابق افغانستان به افغانستان اینترنشنال تایید کرد که قبل از اسد ۱۴۰۰، فعالیتها، تردد و اسناد مربوط به قاچاق انسان در برخی مناطق نیمروز، فراه، هرات و هلمند ثبت شده بود.
مقامهای پیشین ریاست عمومی امنیت ملی افغانستان و برخی منابع محلی تأیید کردهاند که مدت کوتاهی پیش از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان، گروه جیشالعدل با حمایت سازمان اطلاعات پاکستان، ۶۰۰ عضو خود را به ولایتهای هرات، فراه و نیمروز، در غرب افغانستان، فرستاد تا دوشادوش طالبان علیه دولت پیشین افغانستان بجنگند.
اطلاعات و تصاویری که به افغانستان اینترنشنال رسیده، نشان میدهند که اعضای جیشالعدل به تسلیحات پیشرفته امریکایی دست یافتهاند. مقامهای محلی استان سیستان و بلوچستان ایران نیز با ارائه اسناد این موضوع را تأیید کردهاند که جیشالعدل به تسلیحات امریکایی باقیمانده در افغانستان دسترسی پیدا کرده است.
در این گزارش، از منابع امنیتی سهگانه تحت کنترول طالبان، ۱۱ مقام ارشد از ریاست عمومی امنیت ملی جمهوری اسلامی افغانستان، سه عضو شورای امنیت سابق، گزارشهای بینالمللی، برخی اسناد طالبان، دو عضو سابق گروه جیشالعدل و تعدادی اسناد دیگر استفاده شده است.
جیشالعدل یک گروه مسلح سنیمذهب است که در استان سیستان و بلوچستان ایران فعالیت میکند. بیشتر ساکنان این منطقه بلوچ هستند. این گروه علیه حکومت ایران فعالیتهای نظامی انجام میدهد و ادعا میکند که برای تامین حقوق اقلیت سنی و بلوچها میجنگد.
این گروه، جمهوری اسلامی ایران را متهم میکند که علیه اقلیت سنی از تعصب مذهبی کار میگیرد، بلوچها را تحت فشار قرار میدهد و حقوق سیاسی، مذهبی و اقتصادی آنان را تضمین نمیکند.
جیشالعدل پس از شکست گروه جندالله تشکیل شد. جندالله، گروه مسلح دیگری بود که به رهبری عبدالمالک ریگی فعالیت میکرد، اما پس از دستگیری و اعدام او، جیشالعدل جای آن را گرفت.
گزارشها نشان میدهند که جیشالعدل با دیگر گروههای سنی مسلح نیز ارتباطاتی دارد، بهویژه با جداییطلبان بلوچ و برخی گروههای مذهبی پاکستانی. این گروه عمدتاً در ناامنیهای مناطق مرزی میان پاکستان و ایران و همچنین مرزهای ایران و افغانستان درگیر است.
والی پیشین فراه در دولت جمهوری اسلامی افغانستان میگوید که جیشالعدل سه شاخه نظامی دارد.
شاخه عبدالملک ملازاده که در منطقه سرباز و راسک فعالیت میکند؛ شاخه شیخ ضیایی در منطقه سراوان فعال است و شاخه مولوی نعمتالله توحیدی در مناطق میرجاوه و زاهدان حضور دارد.
یک عضو سابق جیشالعدل که نخواست نامش فاش شود، به افغانستان اینترنشنال گفت که گروه نعمتالله توحیدی در حملات و جنگهای بزرگ نقشی ندارد و عمدتاً مسئولیتهای پشتیبانی را به عهده دارد.
جیشالعدل همچنین یک بخش اطلاعاتی به نام «زبیر اسماعیلزهی» دارد. وظیفه این بخش شناسایی شخصیتهای مذهبی سنی در منطقه است که با دولت ایران همکاری میکنند.
برای اولین بار در ماه جون ۲۰۱۳، در دوران ریاستجمهوری حامد کرزی، امنیت ملی افغانستان اعلام کرد که اکبرجان بلوچ، یکی از سرگروههای جیشالعدل همراه با سه مرد مسلح دیگر در ولایت نیمروز دستگیر شده است.
یکی از اعضای شورای امنیت ملی دولت سابق افغانستان به افغانستان اینترنشنال گفت که پس از دستگیری سرگروه جیشالعدل در نیمروز، حامد کرزی در ماه اگست ۲۰۱۳ برای شرکت در مراسم تحلیف حسن روحانی، رئیسجمهور سابق ایران، به این کشور رفت و پس از بازگشت از آنجا، جیشالعدل را یک سازمان ممنوعه در افغانستان اعلام کرد.
به گفته منبع، رئیسجمهور حامد کرزی با امضای یک حکم به سه نهاد امنیتی دستور داد که با اعضای جیشالعدل مانند اعضای گروههای مسلح مخالف دولت افغانستان برخورد کنند.
وی اضافه میکند که تا فبروری ۲۰۱۶، جیشالعدل بهعنوان یک گروه مخالف دولت جمهوری افغانستان شناخته میشد، اما پس از آن، رئیسجمهور محمد اشرف غنی بر اساس یک دستورالعمل، از فهرست تهدیدهای جدی علیه افغانستان بیرون کرد و برخورد نهادهای امنیتی با این گروه نیز تغییر کرد.
یک مامور ریاست امنیت ملی افغانستان در ولایت فراه در دوران جمهوری اسلامی افغانستان میگوید که از ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۸، در فراه، نیمروز و هلمند درگیریهایی میان جیشالعدل و طالبان رخ داد و به هر دو طرف آسیب وارد شد.
یکی از اعضای پیشین شورای امنیت ملی نیز به افغانستان اینترنشنال تأیید کرد که او نگرش منفی نسبت به جیشالعدل نداشت و از این گروه در سیستان و بلوچستان و برخی دیگر از مناطق مرزی برای حمله به مخفیگاههای طالبان استفاده میکرد.
وی اضافه میکند که در ۱۹ مارچ ۲۰۱۷، انفجار مدرسه العمریه در نصرتآباد سیستان و بلوچستان به درخواست دولت جمهوری افغانستان توسط گروه جیشالعدل انجام شد.
این مدرسه توسط ابراهیم صدر، فرمانده سرسخت طالبان، در سال ۲۰۰۸ ساخته شده بود. یکی از مقامهای پیشین استخباراتی که نخواست نامش فاش شود، به افغانستان اینترنشنال گفت: «این مدرسه یک مرکز عملیاتی-اطلاعاتی مخفی بود که ایران از آن حمایت مالی و لجستیکی میکرد. هدف آن این بود که حضور خود را در مرزهای مشترک افغانستان و ایران گسترش دهد و از نفوذ امریکا در ایران جلوگیری کند.»
پس از انفجار، آن مدرسه بسته شد و به جای آن مدرسه دیگری در خواجه مسک سیستان و بلوچستان افتتاح شد که تا سال ۲۰۲۱ به فعالیت خود ادامه داد.
یکی دیگر از مقامهای پیشین ریاست عمومی امنیت ملی گفت که اکبرجان بلوچ، سرگروه دستگیرشده جیشالعدل، در دوران حکومت حامد کرزی در سپتامبر ۲۰۱۷ به طور مرموزی درگذشت و سه نفر دیگر از اعضای این گروه به ششدرک کابل منتقل شدند.
به گفته وی، سه نفر دیگر از اعضای این گروه به نامهای «دلمراد، لاشار و مرادبخش» تا پیش از سقوط دولت جمهوری در بازداشت بودند، اما دیدارهایی با دیگران داشتند. وی افزود که دلمراد از اعضای مهم جیشالعدل به شمار میرفت.
انتظارالله [نام مستعار] یکی از افرادی که رابطه میان امنیت ملی دولت جمهوری افغانستان و جیشالعدل را تامین میکرد، پس از سقوط جمهوری اسلامی افغانستان به عراق مهاجرت کرده است.
وی در مصاحبه با افغانستان اینترنشنال گفت که برخی از اعضای جیشالعدل در دوره دولت جمهوری در کنر، ننگرهار، کابل، هرات و چندین منطقه دیگر آزادانه رفتوآمد میکردند.
منبع میگوید که بسیاری از اعضای مسلح جیشالعدل مستقر در افغانستان و گروههای کوچک جیشالعدل از مناطق هوشاپ، گجک، پنجگور، مند و سایر مناطق بلوچستان، سه ماه پیش از سقوط دولت جمهوری، در تربت با نمایندگان طالبان نشستی برگزار کرده بودند.
انتظارالله میگوید در این مورد که جیشالعدل با طالبان در این نشست به چه نتیجه رسیدند معلومات ندار، اما پس از آن نشست، هیچ جنگی میان جیشالعدل و طالبان رخ نداد.
با این حال رحمتالله نبیل، رئیس پیشین امنیت ملی افغانستان، در هفتم اگست ۲۰۲۱، پس از سقوط ولایت نیمروز، در صفحه اکس خود نوشت: «براساس منابع معتبر، با وجود اختلافات میان گروه سنی افراطی جیشالعدل (که با ایران درگیر است) و طالبان افغان، دستگاه اطلاعاتی پاکستان (آیاسآی) حدود ۶۰۰ جنگجوی جیشالعدل را با تجهیزات نظامی از دالبندین، نوشکی، ماشکیل و پنجگور بلوچستان به نیمروز، هرات و فراه اعزام کرده است تا از طالبان حمایت کنند.»
مقامهای دولت پیشین افغانستان گفتهاند که ایران به طالبان در برابر حکومت پیشین افغانستان و متحدان آن کمک میکرد.
در میان طالبان در مورد جیشالعدل و ایران دو دیدگاه متفاوت وجود دارد. طالبان قندهاری با حمایت ایران مخالف جیش العدل هستند، اما گروه حقانی مخالفتی با جیشالعدل ندارد.
کیهان بلوچ [نام مستعار]، عضو سابق جیشالعدل که دو سال از دوران حکومت جمهوری را در کابل سپری کرده و هماکنون در عراق زندگی میکند، به افغانستان اینترنشنال گفت که حتی در دوران جمهوری نیز برخی از طالبان قندهاری در فراه، نیمروز، غزنی و هلمند با آنها جنگیدهاند.
یک منبع بلندپایه از وزارت امور خارجه افغانستان تحت کنترول طالبان به افغانستان اینترنشنال گفت که در ماه اگست ۲۰۲۱، حسین امیر عبداللهیان، وزیر خارجه سابق ایران، با مقامهای بلندپایه طالبان در تهران ملاقات کرد و یکی از مسائل مهم مورد بحث، فعالیتهای جیش العدل بود. به گفته منبع، در این نشستها ملا عبدالغنی برادر، معاون رئيسالوزرای طالبان و امیر خان متقی، وزیر امور خارجه این گروه نیز حضور داشتند. در این نشست، طالبان وعده دادند که اعضای جیشالعدل را در افغانستان سرکوب کنند و بر نظارت امنیتی و اطلاعاتی مشترک در مرز ایران تاکید کردند.
منبع وزارت امور خارجه طالبان افزود که در سال ۲۰۲۲، امیر خان متقی، وزیر امور خارجه طالبان، با یک هیئت به تهران سفر کرد و علاوه بر وزیر خارجه پیشین ایران، با تعدادی از مقامهای ایرانی نیز گفتوگو کرد. یکی از موضوعات مهم این گفتوگوها، از بین بردن گروه جیشالعدل در افغانستان و مسئله دستگیری ۱۱ سرگروه آن بود.
منبع وزارت خارجه میگوید که علی شمخانی، مشاور شورای عالی امنیت ملی ایران، در ماه می ۲۰۲۲ به افغانستان سفر کرد و با ملا محمد حسن آخوند، رئیسالوزرای طالبان، عبدالغنی برادر، معاون رئيسالوزرا، امیرخان متقی، وزیر امور خارجه و ملا یعقوب مجاهد، وزیر دفاع طالبان ملاقات کرد.
مشاور شورای عالی امنیت ملی ایران با وزیر دفاع طالبان، درباره فعالیت و محدودیتهای گروههای مسلح جیشالعدل و داعش در مرز مشترک ایران و افغانستان صحبت کرد. در این سفر، مقامهای طالبان به ایران اطمینان دادند که جیشالعدل را نابود خواهند کرد.
به گفته منبع، آخرین سفر مقامهای ایرانی در جنوری ۲۰۲۵ انجام شد، که در آن سید عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران، با ملا محمد حسن آخوند، امیر خان متقی و ملا یعقوب مجاهد ملاقات کرد. منبع میافزاید که در این سفر، وزیر امور خارجه ایران از طالبان برای اقدام علیه جیشالعدل سپاسگزاری کرد.
در تمامی این ملاقاتها، مقامهای ایرانی با سراجالدین حقانی، وزیر داخله طالبان، دیدار نکردهاند و همچنین حقانی به آنان درخواست ملاقات نداد.
کیهان بلوچ، از اعضای پیشین جیشالعدل، میگوید که اعضای شبکه حقانی به گروه جیشالعدل به چشم دشمن نگاه نمیکنند و یکی از رهبران مهم این گروه، زارو بلوچ، به همراه هشت نفر دیگر در حال حاضر در مهمانسرای شبکه حقانی در کابل زندگی میکنند.
این ادعاها نشان میدهد که بخشهایی از طالبان با فعالیتهای جیشالعدل همدلی دارند و ممکن است این گروه را بهعنوان ابزاری علیه ایران استفاده کنند.
طالبان قندهاری که به ملا هبتالله وفادار هستند، مخالف جدی فعالیتهای جیشالعدل هستند. منابع میگویند که طالبان قندهاری ۱۱ عضو این گروه، از جمله دو سرگروه آن، پیرزاد و چاکر، را بازداشت و در قندهار زندانی کردهاند. این اقدام بهعنوان یک گام مهم برای کاهش نگرانیهای امنیتی ایران تلقی میشود.
فرمانده پیشین پولیس مرزی دولت جمهوری افغانستان به افغانستان اینترنشنال گفت که ایران از سالها پیش جیشالعدل را تهدیدی جدی امنیتی میداند. اگرچه ایران تلاش میکند روابط خود را با طالبان بهبود بخشد، مسئله جیشالعدل باعث کاهش اعتماد میان آنها شده است.
او افزود: «اگر شما ملاقاتها و سفرهای مقامهای ایرانی با طالبان را پیگیری کنید، به وضوح مشخص است که ایران روابط خوبی با طالبان قندهاری دارد و تصور میکند که شبکه حقانی حامی جیشالعدل است.»
او گفت که این اختلافات در داخل طالبان نشاندهنده این است که آنها در سیاست خارجی موضع واحدی ندارند: «اگر شبکه حقانی به حمایت از جیشالعدل ادامه دهد، روابط میان طالبان و ایران بهزودی به خطر خواهد افتاد. زیرا همکاری آنها تنها براساس منافع است و از نظر مذهبی مخالف یکدیگر هستند».
پس از برگزاری نشست شورای امنیت سازمان ملل، مقامهای پاکستانی و امریکایی به شمول دونالد ترامپ، رئیسجمهور جدید امریکا، مایکل مککال، رئیس کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا و برخی دیگر از مقامها نگرانیهایی را درباره سلاحهای باقیمانده امریکا در افغانستان ابراز کردند.
وزارت امور خارجه پاکستان در ۳۰ جنوری ۲۰۲۵ اعلام کرد که پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان در ماه اگست ۲۰۲۱، جنگجویان مسلح تحریک طالبان پاکستانی (تیتیپی) از سلاحهای امریکایی در حملات خود در خاک پاکستان استفاده کردهاند.
منابع مختلف به افغانستان اینترنشنال تایید کردهاند که در زمان سقوط دولت جمهوری اسلامی افغانستان، مقداری از سلاحهای امریکایی به دست جیشالعدل افتاد.
معاون عملیات امنیت ملی فراه در زمان دولت جمهوری میگوید که در سوم و چهارم اگست ۲۰۲۱، برخی از نیروهای مرزی هشت پایگاه مرزی بزرگ (۱۰۲ عابد، ۲۱۰ سرباز، ۴۴۲ انتظار، ۹۱۲ شاهین، ۳۲۱ استحکام، ۲۳ میهن، ۴۱ سارو، ۹۹ رازق) را ترک کردند و برخی از سلاحها به دست جیشالعدل افتاد.
او میگوید که پس از سقوط این پایگاهها، اطلاعاتی به دست آوردند که سلاحها به منطقه ماهیرود در خراسان جنوبی منتقل شدهاند.
به گفته منابع، در این پایگاهها و مقرها، ۳۴۲ قبضه M4، M16، RPG، دهشکه، کلاشینکوف و پیکا موجود بود که پس از سقوط پایگاهها، تقریباً تمام سلاحها به دست دوستین بلوچ، یکی از سرگروههای شاخه شیخ ضیایی جیشالعدل افتاد.
ملا برهان، فرمانده طالبان در فراه که هماکنون در صفوف طالبان در فراه فعالیت میکند، به یک خبرنگار آزاد در کابل تایید کرد که تعدادی سلاح به دست جیشالعدل افتاده است، اما آنها در همان زمان اقدام کرده و سه نفر از افراد دوستین بلوچ را دستگیر کردهاند. یکی از آنها در نهم اکتبر ۲۰۲۱ در ازای تعدادی سلاح آزاد شده است. او اطلاعات دقیقی درباره تعداد سلاحها ندارد.
یکی از اعضای شورای ولایتی نیمروز که در زمان سقوط دولت جمهوری در این ولایت حضور داشت به افغانستان اینترنشنال گفت که در دوم اگست ۲۰۲۱، جگرن غفور شاه، از فرماندهان ارتش افغانستان، با یکی از سرگروههای جیشالعدل، بالاج، به توافقی دست یافت و تعدادی از پایگاهها و مقر خود را ترک کرده و به همراه نزدیکانش به ایران پناه برد.
این عضو سابق شورای ولایتی میگوید که در سوم اگست، در جلسه امنیتی در دفتر والی، گزارشها حاکی از آن بود که حدود ۱۲۰۰ قبضه سلاح سبک و سنگین از جمله ۱۳ عراده خودرو نوع رنجر، ۱۰ هاموی و ۲ فرورنر در این تیپ باقی مانده بود که بیشتر آنها به دست سرگروه بالاج از جیشالعدل افتاد و در عوض جگرن غفور شاه و ۱۷ نفر دیگر از افرادش به ایران رفتند و پول نقد دریافت کردند که مبلغ دقیق آن مشخص نیست.
افغانستان اینترنشنال از جگرن غفور شاه که هماکنون در فرانسه زندگی میکند درباره این قضیه پرسید. او گفت که در اول اگست، تعدادی از جنگجویان پشتون و بلوچ به واسطه بزرگان قومی خود را بهعنوان نمایندگان طالبان معرفی کرده و از آنها خواستند برای جلوگیری از جنگ، منطقه را ترک کنند.
او گفت که آنها سلاحهای خود و مقرشان را به بزرگان قومی سپردند و از طریق مرز به سمت ایران رفتند.
یک عضو شورای امنیت ملی دولت جمهوری افغانستان در زمان سقوط دولت در پنجم اگست ۲۰۲۱ گفت که در نشست شورای امنیت ملی تحت رهبری رئیسجمهور اشرف غنی در مورد ترک پایگاهها و فروش سلاحها در ولایتهای نیمروز، فراه، هرات و چند ولایت دیگر بحث شده بود، اما به طور دقیق اشارهای به جیشالعدل نشد.
یک مقام وزارت دفاع طالبان طالبان نیز گفت که در بررسی اسناد باقیمانده دولت جمهوری در مورد سلاحها، بخش عمدهای از سلاحها از نیروهای مرزی در ولایتهای نیمروز، فراه و هرات گم شده است.
او افزود که این سلاحها در زمان سقوط دولت جمهوری گم شدند.
در ۲۹ جولای ۲۰۲۴، چهار عضو جیشالعدل توسط نیروهای ایرانی در منطقه خاش بازداشت شدند که در کنار آنها سه قبضه M4 نیز ضبط شد. یک فرمانده محلی پس از این حادثه گفت که اعضای جیشالعدل سلاحهای امریکایی داشتند.
همچنین در ششم فبروری ۲۰۲۵، گروه جیشالعدل ویدیویی منتشر کرد که در آن تعدادی از اعضای این گروه مجهز با سلاحهای امریکایی دیده میشوند.
وزارت امور خارجه پاکستان در جنوری ۲۰۲۵ اعلام کرد که پس از خروج نیروهای امریکایی از افغانستان، سلاحهای پیشرفته باقیمانده امریکا در افغانستان توسط گروههای تروریستی، از جمله تحریک طالبان پاکستان، برای انجام حملات تروریستی در پاکستان استفاده شدهاند.
این وزارتخانه افزود که از طالبان خواسته شده است اقدامات لازم را برای جلوگیری از دسترسی گروههای تروریستی به سلاحهای امریکایی انجام دهند.
نمایندگان پاکستان، چین و روسیه در نشست شورای امنیت سازمان ملل در ۱۰ فبروری نگرانیهای خود را در مورد فعالیتهای گروههای مسلح در افغانستان ابراز کردند. آنها تأکید کردند که جامعه جهانی به اندازه کافی به موضوع دسترسی گروههای تروریستی مانند داعش به سلاحهای باقیمانده امریکا در افغانستان توجه نکرده است.
واسیلی نِبنزیا، نماینده روسیه در سازمان ملل، گفت: «خروج فوری ناتو از افغانستان باعث شد که بسیاری از سلاحها در افغانستان باقی بمانند و به دست داعش بیفتند.»
سفیر روسیه در صحبتهای خود همچنین ادعا کرد که امریکا و کشورهای غربی در سراسر جهان سلاح توزیع میکنند و این سلاحها به دست گروههای تروریستی میافتند.
طالبان این ادعاها را رد کرده است. وزارت امور خارجه طالبان در ۱۱ فبروری در بیانیهای اعلام کرد که در افغانستان هیچ گروه مسلحی وجود ندارد.
افغانستان انترنشنل به اسنادی دست یافته است که در آنها دیده میشود ریاست عمومی استخبارات طالبان چندین منطقه را مشخص کرده است که جیشالعدل در آن حضور و رفتوآمد دارد.
ریاست استخبارات طالبان، بر اساس دستورالعملی که از سوی مولوی عبدالکبیر، معاون سیاسی سابق رئیسالوزرا، به ریاست دفاع و امنیت طالبان صادر شده، مناطقی را مشخص کرده است که جیشالعدل حضور دارد.
مولوي عبدالکبیر در ماه جون ۲۰۲۴ به ایران سفر کرده بود. از این دستورالعمل به نظر میرسد که نگرانیهایی درباره پناهگاههای جیشالعدل در ایران با او مطرح شده است.
استخبارات طالبان نقشههایی را با ریاست امور اداره دفاع و امنیت به اشتراک گذاشته است که بر اساس آنها نگرانیهایی در مورد حضور جیشالعدل در برخی مناطق خاص ابراز شده است. یک منبع از اداره امور طالبان، به افغانستان انترنشنل تأیید کرد که پس از سفر مولوی عبدالکبیر به ایران، اطلاعاتی در رابطه با جیشالعدل با دفتر او به اشتراک گذاشته شده است.
در نقشههای یاد شده، ولایتها و مناطق زیر مشخص شدهاند:
۱. نیمروز
نیمروز در غرب افغانستان قرار دارد و مرز طولانی با ایران دارد. این ولایت بهعنوان یک منطقه مهم برای قاچاق، عبور مرزی و فعالیتهای گروههای مسلح شناخته میشود.
اداره اطلاعات طالبان در دو منطقه میرآباد و چهاربرجک در نیمروز احتمال حضور جیشالعدل را مطرح کرده و از دو فرمانده طالبان به نامهای شیخ عمار آخوند و مولوی انعامالله یاد کرده است.
در این نقشه مشخص نشده است که آیا این دو نفر با جیشالعدل ارتباط دارند یا خیر، اما تنها به این اشاره شده که این دو نفر مسئولان امنیتی طالبان هستند.
۲. فراه
فراه ولایتی است که با ایران مرز دارد و بهدلیل خلاهای امنیتی، مکانی مناسب برای گروههای مختلف به شمار میآید. معاون عملیاتی ریاست امنیت ملی ولایت فراه در دولت پیشین افغانستان به افغانستان اینترنشنال گفت که فراه، منطقهای مهم برای فعالیتها و تأمینات جیشالعدل است.
بر اساس اسناد اداره اطلاعات طالبان، چندین منطقه به نامهای توج، قلعه ریگ و اناردره بهعنوان مناطقی که احتمال فعالیت و حضور جیشالعدل در آنها وجود دارد، ذکر شدهاند.
در این اسناد همچنین به مسئولان امنیتی این سه منطقه، یعنی مولوی گل آغا، قاری گل علی و مولوی نورالدین اسلامیار اشاره شده است.
پیشتر نیز تعدادی از مقامهای مرزی ایرانی در فراه از حضور جیشالعدل در این منطقه سخن گفته بودند.
۳. هلمند
هلمند در جنوب افغانستان واقع شده و بهعنوان یک منطقه مهم تحت نفوذ طالبان شناخته میشود. اگرچه شواهد قطعی درباره حضور جیشالعدل در این منطقه وجود ندارد، اما در نقشهای که توسط استخبارات طالبان تهیه شده، نام بهرامچه نیز بهعنوان یکی از مناطقی که جیشالعدل در آن نفوذ دارد ذکر شده است.
بر اساس اسناد استخبارات طالبان، مسئول امنیتی طالبان در این منطقه مولوی هجران آخوند است.
۴. هرات
هرات یک ولایت مهم افغانستان است که مرز طولانی با ایران دارد. در دوران جمهوری اسلامی افغانستان نیز از هرات صدای مخالفت با جیشالعدل بلند شده بود. مولوی نور محمد اسلامجار، والی فعلی طالبان در هرات، در سال ۲۰۱۸ جیشالعدل را «کافر» و «ملحد» خوانده بود.
استخبارات طالبان در هرات نیز دو منطقه جاهریگ و کوهستان را مشخص کرده که در آنها نگرانیهایی در مورد حضور جیشالعدل ابراز شده است. استخبارات طالبان از مولوی صهیب محمدی و مولوی گلآغا بهعنوان مسئولین امنیتی این دو منطقه نام برده است.
ایران جیشالعدل را یک گروه تروریستی میداند و ادعا میکند که این گروه از سوی سازمانهای اطلاعاتی خارجی، بهویژه عربستان سعودی و پاکستان، حمایت میشود. ایالات متحده، جاپان و نیوزیلند نیز این گروه را تروریستی میشمارند. دولت ایران بهطور مکرر پاکستان را متهم کرده که اعضای جیشالعدل در آن کشور پناهگاههایی دارد.
در دوران جمهوری اسلامی افغانستان، این کشور نیز به فراهم کردن پناهگاههای جیشالعدل در ولایتهای فراه و نیمروز متهم بود، اما حکومت افغانستان جیشالعدل را بهعنوان یک گروه مخالف مسلح شناسایی کرده بود.